discriminator


معنی: تفکیک کننده، تمیز دهنده، فرق گذار
معانی دیگر: تبغیض گر، تبعیض کننده، فرورگر، خبره، قائل به تبعی­

جمله های نمونه

1. One of the most important discriminators between plums and prunes is what their age means to them.
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین عوامل تمایز بین آلو و آلو این است که سن آنها برای آنها معنی دارد
[ترجمه ترگمان]یکی از مهم ترین مشکلات بین آلو و آلو این است که سن آن ها برای آن ها چه معنایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Based on this, a differential discriminator using phase correcting method was proposed, and a modified CORDIC algorithm was also implemented by DSP.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، یک تمایز افتراقی با استفاده از روش تصحیح فاز پیشنهاد شد و یک الگوریتم CORDIC اصلاح‌شده نیز توسط DSP پیاده‌سازی شد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، یک discriminator تفاضلی با استفاده از روش تصحیح فازی پیشنهاد شد و یک الگوریتم اصلاح شده cordic نیز توسط DSP پیاده سازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A discriminator transforms shapeless signals into identical logic signals. Afterwards the coincidence unit triggers data . . .
[ترجمه گوگل]یک تشخیص دهنده سیگنال های بی شکل را به سیگنال های منطقی یکسان تبدیل می کند پس از آن واحد تصادفی داده ها را راه اندازی می کند
[ترجمه ترگمان]A سیگنال های بی شکلی را به سیگنال های منطقی یک سان تبدیل می کند بعد از آن واحد تصادفی داده ها را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A new microwave discriminator using a dielectric resonator is presented. The design method and the experimental results are given.
[ترجمه گوگل]یک تفکیک کننده مایکروویو جدید با استفاده از تشدید کننده دی الکتریک ارائه شده است روش طراحی و نتایج تجربی آورده شده است
[ترجمه ترگمان]یک discriminator مایکروویو جدید با استفاده از یک تشدیدکننده دی الکتریک ارائه می شود روش طراحی و نتایج تجربی مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The principle of general pulse-height discriminator circuit and its existing timing error were introduced.
[ترجمه گوگل]اصل مدار تشخیص دهنده ارتفاع پالس عمومی و خطای زمان بندی موجود آن معرفی شد
[ترجمه ترگمان]اصل مدار discriminator - ارتفاع - ارتفاع و خطای زمان بندی فعلی آن معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two phase - shift - networks of frequency discriminator are given circuit and layout examples.
[ترجمه گوگل]دو فاز - شیفت - شبکه های متمایز کننده فرکانس نمونه هایی از مدار و طرح ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]دو نوع تغییر فاز - تغییر فرکانس به صورت مدار و نمونه های چیدمان به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this paper, discriminated frequency property of phase discriminator has been studied.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ویژگی فرکانس تفکیک شده تفکیک کننده فاز بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ویژگی فرکانس of فازی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hardware circuits include discriminator circuit, peak holding circuit, control circuit, analog-digital conversion circuit and communication circuit.
[ترجمه گوگل]مدارهای سخت افزاری شامل مدار تفکیک کننده، مدار نگهدارنده قله، مدار کنترل، مدار تبدیل آنالوگ دیجیتال و مدار ارتباطی می باشد
[ترجمه ترگمان]مدارهای سخت افزار شامل مدار discriminator، مدار کنترل پیک، مدار کنترل آنالوگ، مدار تبدیل آنالوگ و مدار ارتباطی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The discriminator circuit is mainly composed of an integrated voltage comparator, MAX92 and owns the characters of very low-power and low operating voltage.
[ترجمه گوگل]مدار تفکیک کننده عمدتاً از یک مقایسه کننده ولتاژ یکپارچه، MAX92 تشکیل شده است و دارای ویژگی های ولتاژ کاری بسیار کم و کم است
[ترجمه ترگمان]مدار discriminator عمدتا متشکل از یک comparator ولتاژ یکپارچه، MAX۹۲ است و دارای مشخصات ولتاژ بسیار پایین و ولتاژ عملکرد پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. LNA, orthogonal network, microwave phase discriminator, video amplifier are designed for broadband application. Reliability, circuit process, and structure are de-signed .
[ترجمه گوگل]LNA، شبکه متعامد، تشخیص دهنده فاز مایکروویو، تقویت کننده ویدئو برای کاربرد پهنای باند طراحی شده است قابلیت اطمینان، فرآیند مدار و ساختار طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]LNA، شبکه متعامد، discriminator فاز مایکروویو، تقویت کننده ویدیویی برای کاربرد پهن باند طراحی شده اند قابلیت اطمینان، فرآیند مدار و ساختار de هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Flips the position of the discriminator attribute's name to the other side of the inheritance symbol.
[ترجمه گوگل]موقعیت نام ویژگی تشخیص دهنده را به سمت دیگر نماد ارث برمیگرداند
[ترجمه ترگمان]موقعیت ویژگی مشخصه discriminator را به سمت دیگر نماد ارث flips
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The discriminator performs both timing and energy range selection functions.
[ترجمه گوگل]تفکیک کننده هر دو عملکرد انتخاب محدوده زمان و انرژی را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]The هم زمان بندی و هم تابع انتخاب دامنه انرژی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The paper demonstrates a nonlinear design of the stabilization system of Fabry-Perot (F-P) interferometer which is a frequency discriminator used in double-edge wind lidar.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک طراحی غیر خطی از سیستم تثبیت تداخل سنج Fabry-Pero (F-P) را نشان می دهد که یک تمایز فرکانس است که در لیدار باد دو لبه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک طراحی غیرخطی از سیستم تثبیت of - پروت (F - P)را نشان می دهد که یک discriminator فرکانس مورد استفاده در دو لبه با لبه دوگانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using the code, we produced a gear - like discriminator by MEMS fabrication technologies.
[ترجمه گوگل]با استفاده از کد، ما یک تفکیک کننده مانند چرخ دنده توسط فناوری های ساخت MEMS تولید کردیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این کد، ما یک gear مانند discriminator را با فن آوری های ساخت MEMS تولید کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تفکیک کننده (اسم)
demodulator, separator, discriminator

تمیز دهنده (اسم)
discriminator

فرق گذار (اسم)
discriminator

تخصصی

[برق و الکترونیک] ممیز مداری که اندازه و علامت ولتاژ خروجی آن به میزان اختلاف سیگنال ورودی با سیگنال استاندارد یا سیگنال دیگر بستگی دارد. بنابراین ممیز بسامدی میزان انحرافات از بسامد حامل را به تغییرات دامنه متناظر با آن تبدیل می کند. همچنین ممیز ارتفاع-پالس تنها برای پالسهای متجاوز از ارتفاع معین ولتاژی در خروجی تولید می کند.ممیز فاز تغییرات فاز را به تغییرات دامنه متناظر با آن تبدیل می کند. - متمایز کننده
[آمار] تشخیص گر

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing able to recognize differences; person or thing that shows discernment; one who discriminates

پیشنهاد کاربران

متمایز کننده
تبعیض قائل شونده
تفکیک کننده
سوا کننده
تبعیض کننده

بپرس