determinedly

جمله های نمونه

1. He continued determinedly despite his injury.
[ترجمه گوگل]او با وجود مصدومیت مصمم ادامه داد
[ترجمه ترگمان]با این حال مصمم بود علی رغم جراحت خود، ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She uncurled her legs, determinedly smoothed down the neat white culottes, and stood up.
[ترجمه گوگل]پاهایش را از هم باز کرد، با قاطعیت کولوت های سفید تمیز را صاف کرد و از جایش بلند شد
[ترجمه ترگمان]پاهایش را صاف کرد و با عزمی جزم دامن سفیدی را که دامن سفید داشت صاف کرد و بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She shook her head, determinedly.
[ترجمه گوگل]با قاطعیت سرش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان داد، مصمم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Determinedly she put her worries and the root cause of her despondency behind her and tried to think more cheerfully.
[ترجمه گوگل]او با قاطعیت نگرانی ها و علت اصلی ناامیدی خود را پشت سر گذاشت و سعی کرد با نشاط بیشتری فکر کند
[ترجمه ترگمان]با این همه نگرانی و اضطراب خود را از پشت سر گذاشت و سعی کرد که با نشاط بیشتری فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only in the mid-1980s did the Commission determinedly begin to tackle the problem of overproduction.
[ترجمه گوگل]تنها در اواسط دهه 1980، کمیسیون مصممانه شروع به مقابله با مشکل تولید بیش از حد کرد
[ترجمه ترگمان]تنها در اواسط دهه ۱۹۸۰ کمیسیون مصمم بود که مشکل تولید بیش از حد را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another restless night followed, but she determinedly settled down to work again the next morning.
[ترجمه گوگل]یک شب بیقرار دیگر دنبال شد، اما او مصمم بود صبح روز بعد دوباره کار کند
[ترجمه ترگمان]یک شب بی قرار دیگری هم گذشت، اما مصمم بود که فردا صبح دوباره کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He saw Lily's head turned determinedly away from Stephen, looking out over the fields.
[ترجمه گوگل]او سر لیلی را دید که قاطعانه از استفن دور شده و به مزارع نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]سر لی لی را دید که مصمم بود از استفن دور شود و از روی چمن ها سرک بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dorothy's chin set determinedly as she looked calmly at him.
[ترجمه گوگل]چانه دوروتی در حالی که آرام به او نگاه می کرد، مصمم شد
[ترجمه ترگمان]چانه در وتی مصمم بود که به آرامی به او نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He clung to the past determinedly.
[ترجمه گوگل]قاطعانه به گذشته چسبید
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم به گذشته چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stepped forward determinedly, Mr. Johnson looked at the long road ahead of him.
[ترجمه گوگل]آقای جانسون مصمم به جلو رفت و به راه طولانی پیش روی خود نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]آقای جانسون مصمم جلو آمد و پیشاپیش او به جاده درازی که پیشاپیش او بود نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Agora Theatre is an extremely colourful, determinedly upbeat place. The building is part of the masterplan for Lelystad by Adriaan Geuze, which aims to revitalize the pragmatic, sober town centre.
[ترجمه گوگل]تئاتر آگورا مکانی بسیار رنگارنگ و کاملاً شاداب است این ساختمان بخشی از طرح اصلی Lelystad توسط Adriaan Geuze است که هدف آن احیای مرکز شهر عملگرا و هوشیار است
[ترجمه ترگمان]تئاتر بازار، یک مکان بسیار رنگارنگ، مصمم و مصمم است این ساختمان بخشی از طرح جامع for توسط Adriaan Geuze است که قصد احیای مرکز شهر واقع گرایانه و هوشیار را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She stepped determinedly in his way.
[ترجمه گوگل]قاطعانه در راه او قدم گذاشت
[ترجمه ترگمان]او مصمم به راه خود قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The poems rhyme too determinedly, ungainly as pairs tied together in a three - legged race.
[ترجمه گوگل]اشعار قافیه بیش از حد مصمم، ناخوشایند به عنوان جفت به هم گره خورده در یک مسابقه سه پا
[ترجمه ترگمان]شعرهای شعر خیلی مصمم هستند و ungainly به عنوان جفتی در یک مسابقه سه پا به هم گره خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Schryhart straightened up determinedly and offensively.
[ترجمه گوگل]شرایهارت مصمم و تهاجمی به زمین نشست
[ترجمه ترگمان]Schryhart مصمم و offensively را راست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. " Don't shove me,'said one of the strikers, determinedly. " I'm not doing anything. ".
[ترجمه گوگل]یکی از مهاجمان با قاطعیت گفت: «من را هل نده » من هیچ کاری نمی‌کنم "
[ترجمه ترگمان]یکی از اعتصاب کنندگان با لحنی مصمم گفت: \" مرا هل ندهید، من هیچ کاری نمی کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• single mindedly, intently, resolutely, firmly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : determine
✅️ اسم ( noun ) : determination / determinant / determiner / determinism
✅️ صفت ( adjective ) : determinate / determined / determinable / deterministic
✅️ قید ( adverb ) : determinedly / deterministically
doggedly
به طور مشخص. مشخصاََ. معلوم
قاطعانه - با عزمی راسخ - مصمم
با پشتکار

بپرس