deployed


گسترش یافته، مستقر علوم نظامى : گسترش یافته در روى زمین

جمله های نمونه

1. artillery deployed to bear on the fort
توپخانه ای که برای هدفگیری به سوی قلعه آرایش شده بود

2. he had deployed his reporters along the hallways
او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.

3. the infantry was deployed on both sides of the hill
پیاده نظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.

پیشنهاد کاربران

گسترش جبهه و اعزام نیرو و اعمال و مستقر کردن
Expand کردن چیزی
مستقر, گسترش یافته
مستقر شده
در حال خدمت، اعزام شده

بپرس