deck

/ˈdek//dek/

معنی: کف، دسته، عرشه، عرشه کشتی، دستینه، یک دسته ورق، زینت کردن، عرشهدار کردن، اراستن، پوشاندن
معانی دیگر: (کشتی و غیره) عرشه، (اتوبوس دو طبقه) طبقه، (ورق بازی) دست، (امریکا - خودمانی) ضربه ی فنی کردن، (با مشت یا ضربه) بر زمین انداختن، (اتوبوس و کامیون و هواپیما و غیره) کف، پهنه، (دستگاه صوت) دک، (امریکا - خودمانی) بسته ی کوچک (حاوی مواد مخدر مانند هرویین)، رجوع شود به: tape deck، (معمولا با: out) آراستن (با جامه ی خوب یا تزیینات)، تزیین کردن، پیراستن، زیباندن، (کشتی) عرشه دار کردن، n : عرشه، سطح، n : اراستن، در ورق بازی یکدسته ورق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: clear the decks, on deck
(1) تعریف: a horizontal platform or floor that extends from side to side of a ship and that may have other platforms above or below it.

(2) تعریف: an open platform somewhat resembling the open top deck of a ship.

- The restaurant has a deck for dining outdoors.
[ترجمه محمدعلی] رستوران دارای یک مهتابی ( سکو ) برای صرف غذا در فضای باز است.
|
[ترجمه رادین سید حسینی] عرشه کشتی
|
[ترجمه گوگل] این رستوران دارای یک عرشه برای صرف غذا در فضای باز است
[ترجمه ترگمان] رستوران دارای یک تراس برای بیرون شام در فضای باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a pack of playing cards.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decks, decking, decked
مشتقات: decker (n.)
(1) تعریف: to clothe (a person) or decorate (a room, area, or the like) impressively or festively (sometimes fol. by "out").
مشابه: adorn, outfit, rig

- He was decked out in his best suit.
[ترجمه Anisa] او بهترین کت و شلوار را پوشیده بود
|
[ترجمه B] او بهترین کت و شلوار خود را برای رفتن به عرشه پوشید . : )
|
[ترجمه Ehsan] او بهترین کت و شلوارش را پوشید
|
[ترجمه گوگل] او با بهترین کت و شلوار خود تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان] او با بهترین کت و شلوار پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dining hall was decked with flowers and streamers.
[ترجمه گوگل] سالن ناهار خوری با گل و نهر تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان] سالن غذا خوری پر از گل و روبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to knock to the floor or ground; knock down.
مشابه: drop

(3) تعریف: to furnish with a deck.

- Are you planning to deck your house?
[ترجمه هیچکس] می خواهید خانه تان را تزئین کنید
|
[ترجمه گوگل] آیا قصد دارید خانه خود را دکور کنید؟
[ترجمه ترگمان] می خوای خونت رو بکشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a deck of cards
دسته ی ورق،یک دست ورق

2. weather deck
(کشتی) عرشه ی بی سقف

3. on deck
(عامیانه) 1- آماده،در دسترس 2- منتظر نوبت

4. the canting deck of a destroyer
عرشه ی شیب دار یک ناوشکن

5. the lower deck is afloat
طبقه ی تحتانی کشتی را آب گرفته است.

6. the ship's deck is quite steeply cambered at this point
عرشه ی کشتی در اینجا دارای شیب زیادی به سوی طرفین است.

7. the ship's deck was covered by cargo
عرشه ی کشتی از محموله پوشیده شده بود.

8. hit the deck
(امریکا - خودمانی) 1- (از بستر) برخاستن 2- آماده ی عمل شدن 3- (در زلزله یا انفجار و غیره) خود را بر زمین افکندن 4- (در اثرضربه و غیره) نقش بر زمین شدن

9. he sat on the top deck of the bus
او در طبقه ی دوم اتوبوس نشست.

10. the planes bammed against the deck of the carrier
هواپیماها تراق تراق کنان بر عرشه ی ناو هواپیمابر فرود می آمدند.

11. the officer mustered the sailors on the deck
افسر ملوانان را به عرشه فراخواند.

12. once aboard, they started walking on the ship's deck
پس از سوار شدن،شروع به راه رفتن روی عرشه ی کشتی کردند.

13. the fish was jerking and tumbling on the fishing boat's deck
ماهی،روی عرشه ی کشتی ماهی گیری می جنبید و معلق می زد.

14. I was the only person on deck at that time of night.
[ترجمه بارین بارانی] من تنها کسی بودم که در شب روی عرشه کشتی بودم
|
[ترجمه ساجده] در آن زمان از شب تنها کسی که روی عرشه بود ، من بودم.
|
[ترجمه محمد] در آن وقت شب من تنها کسی بودم که بر روی عرشه بود.
|
[ترجمه علی اصغر] من در آن ساعت شب تنها کسی بودم که روی عرشه بود.
|
[ترجمه ] من تنها کسی بودم که در آن زمان شب روی عرشه بودم
|
[ترجمه گوگل]من تنها کسی بودم که در آن وقت شب روی عرشه بودم
[ترجمه ترگمان]من در آن موقع تنها کسی بودم که روی عرشه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The deck represents the cutting edge in CD reproduction.
[ترجمه گوگل]عرشه نشان دهنده لبه برش در تولید مثل CD است
[ترجمه ترگمان]عرشه، لبه برش در تولید مثل CD را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Six passengers can be berthed on the lower deck.
[ترجمه گوگل]شش مسافر را می توان در عرشه پایینی اسکان داد
[ترجمه ترگمان]شش مسافر می توانند روی عرشه پایین پرسه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We sat on deck until it was dark.
[ترجمه 😃😃😃] ما تا زمانی که هوا تاریک شد روی عرشه بودیم
|
[ترجمه ..] الت تناسلی مردانه
|
[ترجمه گوگل]روی عرشه نشستیم تا هوا تاریک شد
[ترجمه ترگمان]روی عرشه نشستیم تا تاریک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I came up on deck to get my first glimpse of the island.
[ترجمه گوگل]من روی عرشه آمدم تا اولین نگاهم به جزیره را ببینم
[ترجمه ترگمان]به عرشه آمدم تا اولین منظره جزیره را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He went up the ladder onto the deck.
[ترجمه گوگل]از نردبان بالا رفت و روی عرشه رفت
[ترجمه ترگمان]از نردبان بالا رفت و به عرشه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He coiled the rope on the deck.
[ترجمه گوگل]طناب را روی عرشه پیچید
[ترجمه ترگمان]طناب را روی عرشه حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The sailors hoisted the cargo onto the deck.
[ترجمه گوگل]ملوانان محموله را روی عرشه بلند کردند
[ترجمه ترگمان]ملوانان محموله را روی عرشه کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

عرشه (اسم)
height, deck

عرشه کشتی (اسم)
deck, prow

دستینه (اسم)
deck, holograph, longhand, signature

یک دسته ورق (اسم)
deck

زینت کردن (فعل)
decorate, deck

عرشه دار کردن (فعل)
deck

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

تخصصی

[عمران و معماری] عرشه - عبورگاه - کف
[کامپیوتر] بسته
[فوتبال] کف-سطح
[ریاضیات] دست، دسته، کارت، دسته ی کارت، یک دست ورق
[نفت] عرشه

انگلیسی به انگلیسی

• floor of a ship; full set of playing cards; open porch-like area attached to a house or building that is often made from wooden slats
clothe, array; decorate; hit, punch
a deck on a bus or ship is a downstairs or upstairs area.
the deck of a ship is also a floor in the open air which you can walk on.
a record deck is a piece of equipment on which you play records.
a deck of cards is a pack of playing cards.
in american english, a deck is also the same as a patio.
if something is decked with attractive things, it is decorated with them; a literary use.
see also flight deck.
if you deck someone or something out, you decorate them or make them look attractive.

پیشنهاد کاربران

عرشه[کشتی]
کفپوش چوبی
the deck reshuffled
ورق برگشت، همه چیز تغییر کرد
deck 3 ( n ) ( also deck of cards, pack ) =a complete set of 52 playing cards
deck
deck 2 ( n ) =a wooden floor that is built outside the back of a house where you can sit and relax
deck
deck 1 ( n ) ( dɛk ) =the top outside floor of a ship or boat =one of the floors of a ship, bus, plane, or sports stadium
deck
تراس
یک دسته کارت، یک دسته ورق، میز بازی ورق
عرشه کشتی
زیرتیتر
deck ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: انباشته
تعریف: توده‏ای از گِرده بینه ها که قبل از حمل در جنگل انباشته می شود
عامیانه معنی : مشت زدن به کسی طوری که روی زمین بی افته، هم میده
دستگاه ضبط و پخش صدا بر روی نوار کاست که بیشتر در استودیوهای ساخت موزیک استفاده می گردید.
deck
یک دسته کارت در بازی پاسور.
عرشه کشتی
A deck is one of the floors on a
ship
Reach3😍🥰
Deck به معنی عرشه
کانون زبان reach 3
معمولا مفهوم سکوی که جلو خانه هاست را میدهد
( کشتی ) عرشه
( خانه ) ایوان
( اتوبوس ) طبقه
( ورق بازی ) دست
( معمولا با: out ) آراستن، تزیین کردن
A deck is one of the floors on a ship . کانون زبان ایران
Reach 3
صفحه ی رویی کشتی
۱ - عرشه کشتی
۲ - ایوان
۳ - تزئین کردن
. A - - deck - - is one of the floors on a ship
reach 3
A deck one of the floors on aship
ایوان، سکوی چوبی جلوی خانه ها
سکو
. A - - deck - - is one of the floors on a ship
Rich3 کانون زبان ایران

ی جا معنای پهلو گرفتن میده
ISS is decking now
ایستگاه بین المللی حالا پهلو میگیره
1 - ( اسم ) عرشه کشتی
2 - ( فعل ) زینت کردن، تزیین کردن, decorate
عرشه، کف
A deck is one of the floors on a ship در کانون زبان reach 3
ایوان ( برای خانه )
به عرشه ی کشتی وجایی که حالت حفاظت شده توسط نرده داشته باشه بهش دک گفته میشه
زمینی که روی کشتی هست اسمش عرشه یا یثزن
A deck is one of the floors on a ship
عرشه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس