1. decide for (or against) something
برله (یا علیه) چیزی رای دادن (یا داوری کردن یا تصمیم گرفتن)
2. decide on (or upon)
برگزیدن،انتخاب کردن،سوا کردن
3. he will decide the outcome
او نتیجه را تعیین خواهد کرد.
4. let's not decide prematurely
بیایید با شتاب تصمیمگیری نکنیم.
5. we must decide finally and now!
ما باید به طور قطعی و هم اکنون تصمیم بگیریم!
6. you may decide at your convenience
هر هنگام بخواهید میتوانید تصمیم بگیرید.
7. the judge will decide his fate
قاضی سرنوشت او را تعیین خواهد کرد.
8. now is the time to decide
اکنون هنگام تصمیم گیری است.
9. i'd better have a think before i decide
بهتر است قبل از تصمیمگیری کمی فکر کنم.
10. Decide what you want to do; don't just imitate others.
[ترجمه ترگمان]تصمیم بگیر چه کار کنی، فقط از دیگران تقلید نکن
[ترجمه گوگل]تصمیم بگیرید که میخواهید انجام دهید دیگران را تنها نگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
...