dear

/ˈdɪr//dɪə/

معنی: عزیز، عزیز، گرامی، پر ارزش، چیز عزیز و پربها، محبوب، گران، گران کردن، کسی را عزیز خطاب کردن
معانی دیگر: نازنین، گرانمایه، گرانقدر، ارجمند، دلبند، جانم، (در نامه نگاری - حرف بزرگ) فرمند، والا، جناب آقای، آقای، خانم، گزاف، گرانبها، پر هزینه، صادقانه، صمیمانه، از ته دل، دوست داشتنی، ملوس، (حرف ندا حاکی از غم یا نومیدی و غیره) افسوس، هیهات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: dearer, dearest
(1) تعریف: loved or precious.
مترادف: beloved, cherished, loved, precious, treasured
مشابه: darling, favorite, intimate, old, pet, sweet

- She's a dear friend whom I've known for years.
[ترجمه داوود] او یار من است که میشناسم
|
[ترجمه Maryam] I know fairy tales come true because I have you goodnight my dear
|
[ترجمه گوگل] او دوست عزیزی است که سال هاست او را می شناسم
[ترجمه ترگمان] او دوست من است که سال ها است او را می شناسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (cap.) used as a conventional greeting that opens a letter.

- "Dear Mr. Flynn," the letter began.
[ترجمه ساره علوی] نامه اینطور شروع شد: �آقای فلین عزیز�
|
[ترجمه گوگل] نامه شروع شد: «آقای فلین عزیز
[ترجمه ترگمان] آقای فلین عزیز \"نامه شروع شد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: expensive or excessive.
مترادف: costly, expensive, high, steep
متضاد: cheap
مشابه: excessive, exorbitant, extravagant, fancy, immoderate, valuable

- I paid a dear price for that carpet.
[ترجمه گوگل] من برای آن فرش بهای گرانی پرداختم
[ترجمه ترگمان] من بهای گران بهای آن فرش را دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: ardent; heartfelt.
مترادف: ardent, heartfelt
مشابه: earnest, fervent, sincere

- It was her dearest wish that her son should make a success of the family business.
[ترجمه گوگل] این عزیزترین آرزوی او بود که پسرش در تجارت خانوادگی موفق شود
[ترجمه ترگمان] بهترین آرزوی او این بود که پسرش موفقیت خانواده را به موفقیت برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a good or generous person.
مترادف: sweetheart, sweetie
مشابه: honey

- Be a dear and clear the table for me.
[ترجمه علی] مودب باش و این میز رو برام تمیز کن
|
[ترجمه :)] مودب باش و این میز رو برام صاف کن
|
[ترجمه گوگل] عزیز باش و سفره را برای من صاف کن
[ترجمه ترگمان] برای من این میز را روشن و روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My Aunt Rose is such a dear; she remembers all my birthdays.
[ترجمه گوگل] عمه رز من خیلی عزیز است او تمام تولدهای من را به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان] خاله رز من خیلی دوست داشتنیه همه birthdays رو یادش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who is loved or thought of fondly by the person speaking (often used as an affectionate form of address).
مترادف: beloved, darling, honey, sweetheart, sweetie, truelove
مشابه: jewel

- May I help you with that, dear?
[ترجمه گوگل] میتونم در این مورد کمکت کنم عزیزم؟
[ترجمه ترگمان] عزیزم، می توانم کمکی به تو بکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My dear, you need to take a rest.
[ترجمه Hana] عزیز من تو باید استراحت کنی
|
[ترجمه گوگل] عزیزم باید استراحت کنی
[ترجمه ترگمان] عزیزم، تو باید استراحت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
حالات: dearer, dearest
(1) تعریف: dearly; affectionately.
مترادف: affectionately

- He sat at her bedside and spoke dear to her.
[ترجمه گوگل] کنار تختش نشست و با او صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] کنار تخت او نشست و برایش عزیز صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: at a great expense.

- The house was bought quite dear.
[ترجمه محمد] خانه بسیارگران خریده شده بود
|
[ترجمه :)] خانه بسیار گران خریده بود
|
[ترجمه گوگل] خونه خیلی عزیز خریده شد
[ترجمه ترگمان] خانه بسیار گران خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ندا ( interjection )
مشتقات: dearly (adv.), dearness (n.)
• : تعریف: used to express astonishment, dismay, or the like.
مترادف: heavens, my
مشابه: darn

- Oh, dear! What did you do next?
[ترجمه گوگل] اوه عزیزم! بعدش چیکار کردی؟
[ترجمه ترگمان] آه، خدای من! بعدش چیکار کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. dear child, heed your mother's words!
بچه جان،حرف مادرت بشنو!

2. dear countrymen, . . .
هم میهنان گرامی . . .

3. dear friend. . .
دوست گرامی . . .

4. dear friends, welcome!
دوستان عزیز،خوش آمدید!

5. dear iraj. . .
ایرج جان . . .

6. dear readers, i hope you will like this book
خوانندگان عزیز امیدوارم از این کتاب خوشتان بیاید.

7. dear sir
آقای محترم

8. dear (or oh dear or dear me)
(حرف ندا حاکی از غم یا نومیدی و غیره) افسوس،هیهات

9. dear to one's heart
بسیار گرامی،عزیز دل

10. a dear little cat
گربه ی کوچک و نازنین

11. my dear little mother
مادر عزیز و کوچولوی من !

12. "it's elementary, dear watson!"
((واتسون عزیز،بدیهی است !))

13. for dear life
باکمال جدو جهد،برای جان به در بردن

14. the fault, dear bruts, is not in our stars, but in ourselves that we are underlings
(شکسپیر) تقصیر،ای بروتوس عزیز در اختران ما نیست بلکه این خود ما هستیم که فرومایه ایم.

15. alas for this dear life that passed
افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت

16. don't worry, my dear julie!
جولی عزیزم نگران نباش !

17. they hold me dear at the temple of the magi because. . .
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند . . .

18. . . . he who labors, dear brother, shall be rewarded
. . . مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

19. disobedience will cost you dear
نافرمانی برایت گران تمام خواهد شد.

20. my mother was very dear to me
مادرم برایم خیلی عزیز بود.

21. i will always hold that memory dear
همیشه آن خاطره را عزیز خواهم داشت.

22. sorrow at the loss of a dear friend
اندوه درگذشت یک دوست عزیز

23. the cost of living is very dear
هزینه ی زندگی بسیار بالا است.

24. egyptians used to embalm the corpses of their dear ones
مصری ها لاشه ی عزیزان خود را مومیایی می کردند.

25. Die? I should say not, dear fellow. No Barry more would allow such a conventional thing to happen to him. John Barry more, American actor, J.
[ترجمه bing.com] مرگ? باید بگم نه، رفقت عزیزم. هیچ بری بیشتر اجازه نمیده همچین اتفاق متعارفی برای اون بیفته جان بری بیشتر، بازیگر آمریکایی، جی.
|
[ترجمه گوگل]بمیری؟ باید بگویم نه، هموطن عزیز هیچ بری بیشتر اجازه نمی دهد چنین اتفاقی متعارف برای او بیفتد جان بری مور، بازیگر آمریکایی، جی
[ترجمه ترگمان]مردن؟ دوست عزیز، من نباید بگویم باری دیگر هیچ کس اجازه نمی داد که چنین امری عادی برایش اتفاق بیفتد جان بری مور، بازیگر آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The heart of the giver makes the gift dear and precious.
[ترجمه گوگل]قلب هدیه دهنده، هدیه را عزیز و گرانبها می کند
[ترجمه ترگمان]قلب یک کارگر، هدیه گران بها و گران بها را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Oh dear, I've broken the lamp.
[ترجمه گوگل]اوه عزیزم من لامپ رو شکستم
[ترجمه ترگمان]اوه، عزیزم، من چراغ رو شکستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Dear, you now and embrace who, say the familiar forever.
[ترجمه گوگل]عزیز، تو اکنون و در آغوش که، می گویند آشنا برای همیشه
[ترجمه ترگمان]عزیزم، تو حالا و در آغوش گرفتن چه کسی، برای همیشه این را می گویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Dear past, thanks for all the lessons. Dear future, I'm ready.
[ترجمه گوگل]گذشته عزیز، با تشکر از همه درس ها آینده عزیز، من آماده ام
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، از همه درس ها متشکرم آینده عزیزم، من حاضرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Dear Daddy, I may find a prince someday, but you will always be my king.
[ترجمه گوگل]بابای عزیز، ممکن است روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما تو همیشه پادشاه من خواهی بود
[ترجمه ترگمان]پدر عزیز، شاید روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما تو همیشه شاه من خواهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عزیز (اسم)
sweetheart, honey, dear, turtledove

عزیز (صفت)
dear, darling, precious

گرامی (صفت)
dear

پر ارزش (صفت)
dear, precious

چیز عزیز و پربها (صفت)
ample, dear

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

گران (صفت)
dear, heavy, onerous, costly, exclusive, expensive, prohibitive, sumptuous, deluxe, prohibitory

گران کردن (فعل)
dear, endear

کسی را عزیز خطاب کردن (فعل)
dear

انگلیسی به انگلیسی

• loved one, dear one; term of endearment
favorite, precious, beloved; costly, expensive
at a high price, expensively
exclamation of surprise or distress
you can call someone dear as a sign of affection.
dear is written at the beginning of a letter, followed by the name or title of the person you are writing to.
you use dear to describe someone or something that you feel affection for.
if something is dear to you, you care deeply about it.
you say `oh dear' when you are sad or upset about something.
something that is dear costs a lot of money.
see also dearest.

پیشنهاد کاربران

جناب. . .
'It's one way to say something is 'expensive
It's a nice coffee. But at �5, it's a little dear.
I actually contacted You because you're from Iran do you know any man called Chalom Thong Nak from Iran but his parents are from Thailand hesitating a citizen of your country by birth and he was a crude oil dealer here in United States of America?
My dear you have to write me okay
Dear یا dear God می تونه به معنی ای خدا باشه و نشون دهنده افسوس و کلافگیه!
عزیز دلبند گرانبها
My dear thanks for your response
Dear Mursi's contacts for streaming my promotional text
How are you dear friend
Hi my dear, how are you doing? I'm glad you accepted my request. I am Sergeant Johnson Lina.
یکی از معانی dear در جایگاه صفت می تونه sore یا severe باشه مثل این عبارت شکسپیر:
Our dear peril
Hello my dear fan ! Thanks for your devoted love ❤️ And support, Compliment of the season, how long have you been a fan ?
بَبَ.
حرف ندای dear به معنای ای وای
حرف ندای dear به معنای ای وای وقتی به کار می رود که بخواهیم تعجب، ناراحتی، عصبانیت یا نگرانی خود را ابراز کنیم. اغلب اوقات این حرف ندا همراه با حرف ندای oh می آید و معمولا بعدش علامت تعجب ( ! ) گذاشته می شود. مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

oh dear! i think i've lost my purse ( وای خدا! فکر کنم کیف پولم را گم کرده ام. )
oh dear! what a shame ( ای وای! چقدر حیف. )
برخی اوقات هم این حرف ندا به صورت dear me می آید. مثلا:
dear me! what a mess ( وای من! چه کثیف کاری ای! )
حرف ندای dear در این نوع ساختار هم استفاده می شود: dear oh dear. مثلا:
?dear oh dear! what are you going to do now ( ای وای! حالا می خواهی چیکار کنی؟ )
صفت dear به معنای عزیز
صفت dear به معنای عزیز به اشخاص یا چیزهایی اطلاق می شود که برای افراد ارزش بسیاری دارد و بسیار به آنها علاقه مند هستند و دوست شان دارند. مثلا:
he's one of my dearest friends ( او یکی از عزیزترین دوستان من است. )
her daughter is very dear to her ( دخترش برای او خیلی عزیز است. )
صفت dear وقتی قبل از اسم بیاید در فارسی می تواند معنای جان هم داشته باشد. مثلا:
dear tina ( تینا جان )
صفت dear وقتی در ابتدای نامه ها استفاده می شود هم معنی عزیز را می دهد ولی این عزیز لزوما به معنای فرد محبوب نیست و می تواند نشانه ی مودبانه بودن متن نامه باشد. مثلا:
dear sir or madam ( آقا یا خانم عزیز )
dear mrs jones ( خانم جونز عزیز )
منبع: سایت بیاموز

عزیز
On the part of sister Habiba Morsi, my dear
عجبا! یا للعجب! به حق چیزهای ندیده!
میشه عزیز یا اگر بگیم
My dear میشه عزیزم که کاربردش بیشتره
مترادف👈🏻darling
عزیز و گران بها ، گرامی، عزیز، باارزش، دارای ارزش مادی و یا معنوی بالا. . .
دوست داشتنی
محبوب
عزیز. عزیزدل. گرامی
عـــــــــزیزمـــــ**
در ابتدای نامه ها و ایمیل ها استفاده میشه برای احترام یه چیزی تو مایه های سرکار، جناب و. . . .
زندگی، عزبزم، عزیز دل ، دلنبد
عزیز دل
عزیز . دلبند
expensive
نزدیک عزیز دلبند
نزدیک دلبند عزیز
به معی زندگی . ، نفس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس