cystic

/ˌsɪstɪkfaɪˈbroʊsɪs//ˌsɪstɪkfaɪˈbrəʊsɪs/

کیست مانند، وابسته به کیست یا کیسه، کیست دار، کیسه دار، پیشابدانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, resembling, having, or enclosed in a cyst or cysts.

(2) تعریف: of or concerning the gall bladder or urinary bladder.

جمله های نمونه

1. Cystic fibrosis is caused by a genetic defect.
[ترجمه گوگل]فیبروز کیستیک در اثر یک نقص ژنتیکی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری ارثی که توسط یه نقص ژنتیکی بوجود اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cystic fibrosis is the most common fatal genetic disease in the United States.
[ترجمه گوگل]فیبروز کیستیک شایع ترین بیماری ژنتیکی کشنده در ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]Cystic fibrosis شایع ترین بیماری ژنتیکی در ایالات متحده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Setting - National association for adults with cystic fibrosis.
[ترجمه گوگل]تنظیمات - انجمن ملی بزرگسالان مبتلا به فیبروز کیستیک
[ترجمه ترگمان]ایجاد انجمن ملی برای بزرگسالان مبتلا به فیبروز کیستی ۱۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Weekly hours worked by adults with cystic fibrosis were not significantly different from those worked by the general population.
[ترجمه گوگل]ساعات کار هفتگی بزرگسالان مبتلا به فیبروز کیستیک تفاوت قابل توجهی با ساعات کار توسط جمعیت عمومی نداشت
[ترجمه ترگمان]ساعات هفتگی که توسط بزرگسالان با فیبروز کیستی اتفاق افتاد تفاوت معنی داری با افرادی که در کل جمعیت کار می کردند نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He excluded patients with cystic fibrosis by performing duodenal drainage tests for the measurements of pancreatic enzyme concentrations in the duodenal juice.
[ترجمه گوگل]او بیماران مبتلا به فیبروز کیستیک را با انجام آزمایش‌های درناژ دوازدهه برای اندازه‌گیری غلظت آنزیم پانکراس در آب دوازدهه از مطالعه خارج کرد
[ترجمه ترگمان]او بیماران مبتلا به فیبروز کیستی را با انجام آزمون های زه کشی duodenal برای اندازه گیری غلظت های آنزیم لوزالمعده در عصاره duodenal حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She died of cystic fibrosis awaiting a heart-lung transplant.
[ترجمه گوگل]او بر اثر فیبروز کیستیک در انتظار پیوند قلب و ریه درگذشت
[ترجمه ترگمان]اون از بیماری \"fibrosis\" مرده که منتظر پیوند قلب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The employment record of adults with cystic fibrosis is good.
[ترجمه گوگل]سابقه اشتغال بزرگسالان مبتلا به فیبروز کیستیک خوب است
[ترجمه ترگمان]سابقه استخدام افراد بالغ با فیبروز کیستی خوبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. None of their patients had cystic duct stones.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از بیماران آنها سنگ مجرای کیستیک نداشتند
[ترجمه ترگمان] هیچ کدوم از بیماراش سنگ مجرای cystic رو نداشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Faecal bile acid loss in cystic fibrosis is unrelated to the presence of intraluminal fat or intestinal bacterial overgrowth.
[ترجمه گوگل]از دست دادن اسید صفراوی مدفوع در فیبروز کیستیک به وجود چربی داخل مجرا یا رشد بیش از حد باکتری روده ارتباطی ندارد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن اسید صفرا در فیبروز کیستی مربوط به حضور چربی intraluminal یا overgrowth باکتریایی روده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Obstruction of the cystic duct and cholecystitis are regarded as absolute contraindications for gall stone lithotripsy.
[ترجمه گوگل]انسداد مجرای کیستیک و کوله سیستیت به عنوان منع مطلق سنگ شکنی سنگ صفرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]Obstruction از مجاری ادراری و cholecystitis به عنوان contraindications مطلق برای lithotripsy سنگ صفرا در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Treatment should be co-ordinated at cystic fibrosis centres or clinics, where the necessary expertise is to hand.
[ترجمه گوگل]درمان باید در مراکز یا کلینیک های فیبروز کیستیک هماهنگ شود، جایی که تخصص لازم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درمان باید در مراکز درمان فیبروز کیستی و یا کلینیک ها هماهنگ باشد، که در آن تخصص لازم در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The high proportion of adults with cystic fibrosis in non-manual occupations may reflect selection or response bias.
[ترجمه گوگل]نسبت بالای بزرگسالان مبتلا به فیبروز کیستیک در مشاغل غیر دستی ممکن است منعکس کننده سوگیری انتخاب یا پاسخ باشد
[ترجمه ترگمان]نسبت بالای بزرگسالان مبتلا به فیبروز کیستی در مشاغل غیر دستی ممکن است نشان دهنده انتخاب یا گرایش پاسخ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In very severely affected cases of cystic fibrosis it's sometimes necessary to perform a heart-lung transplant.
[ترجمه گوگل]در موارد بسیار شدید فیبروز کیستیک، گاهی اوقات لازم است پیوند قلب-ریه انجام شود
[ترجمه ترگمان]در موارد بسیار جدی of fibrosis، برای انجام یک پیوند قلب - ریه ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When cystic fibrosis was first described it was a fatal disease of children.
[ترجمه گوگل]هنگامی که فیبروز کیستیک برای اولین بار توصیف شد، این یک بیماری کشنده برای کودکان بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که cystic fibrosis اولین بار توصیف کرد، این یک بیماری کشنده برای کودکان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The promised cures to such illnesses as cystic fibrosis and haemophilia are still some time away.
[ترجمه گوگل]درمان های موعود برای بیماری هایی مانند فیبروز کیستیک و هموفیلی هنوز مدتی باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]درمان با چنین بیماری هایی که به عنوان fibrosis cystic و haemophilia هنوز مدتی از آن دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or relating to cysts; of the urinary bladder or gallbladder

پیشنهاد کاربران

👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : cyst/ic 💎 تلفظ واژه: SIS - tik ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: کیستیک: مربوط به ( یا دارای ) کیست ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
✅ توضیح و تفسیر انگلیسی: having cyst / filled sac / bladder ( s )
[پزشکی] کیستیک: مربوط به ( یا دارای ) کیست
قسمت تلفظ این کلمه اشتباهه ، تلفظ cystic fibrosis رو نوشته

بپرس