پیشرو، پیشگام، مطابق آخرین روش های علمی، لبه ی بران، هرچیز موثر یا اصلی، هرچیز موثر یا اصلی پیشرو، مطابق آخرین روشهای علمی cutting edge technology تکنولوژی پیشرفته
• (1)تعریف: the sharp edge of a cutting implement, such as scissors, a knife, or the like, that serves to cut or penetrate something. • مشابه: blade, edge
• (2)تعریف: the leading position; forefront; vanguard.
- discoveries on the cutting edge of genetic engineering
[ترجمه گوگل] اکتشافات در لبه برش مهندسی ژنتیک [ترجمه ترگمان] کشفیات در زمینه لبه برش مهندسی ژنتیک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The deck represents the cutting edge in CD reproduction.
[ترجمه Mahmoud Mehrabi] سیستم صوتی دک نمایانگر پیشرفت در باز تولید سی دی است
|
[ترجمه گوگل]عرشه نشان دهنده لبه برش در تولید مثل CD است [ترجمه ترگمان]عرشه، لبه برش در تولید مثل CD را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This shipyard is at the cutting edge of world shipbuilding technology.
[ترجمه jamal] این کارخانه کشتی سازی در نوک پیکان پیشرفت تکنولوژی کشتی سازی جهان قرار دارد.
|
[ترجمه Mahmoud Mehrabi] این کارخانه ساخت کشتی، پیشگام در عرصه فناوری کشتی سازی جهان است.
|
[ترجمه گوگل]این کارخانه کشتی سازی در لبه برش فناوری کشتی سازی جهان قرار دارد [ترجمه ترگمان]این کارخانه کشتی سازی در لبه برشی تکنولوژی کشتی سازی جهان قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. But this is the cutting edge of labor.
[ترجمه گوگل]اما این لبه برش کار است [ترجمه ترگمان]اما این کار پایان کار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The decade's retreat from the cutting edge is certainly in evidence.
[ترجمه گوگل]عقب نشینی دهه از لبه برش مطمئناً مشهود است [ترجمه ترگمان]یک دهه عقب نشینی از لبه برشی قطعا مدرک وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Cutting edge: A small Stockton hair salon is proving it is a cut above the rest in competitions.
[ترجمه گوگل]لبه برش: یک آرایشگاه کوچک استاکتون ثابت می کند که در مسابقات برتر از بقیه است [ترجمه ترگمان]لبه برش: یک سالون کوچک مو به عنوان یک برش از بقیه در رقابت ها نشان داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We seem to lack the cutting edge right now.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ما در حال حاضر فاقد لبه برش هستیم [ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که ما الان داریم لبه شکاف رو کم می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In part two: cutting edge . . . the powerboat racers set for the world championships.
[ترجمه گوگل]در بخش دوم: لبه برش مسابقات قایق های موتوری برای مسابقات قهرمانی جهان آماده شدند [ترجمه ترگمان]در بخش دو: لبه برش، مسابقه اسب دوانی powerboat برای مسابقات قهرمانی جهان تعیین شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They fear that its place at the cutting edge of environmental radicalism has been taking by groups such as Earth First.
[ترجمه گوگل]آنها می ترسند که جایگاه آن در لبه برش رادیکالیسم زیست محیطی توسط گروه هایی مانند Earth First گرفته شده باشد [ترجمه ترگمان]آن ها می ترسند که جای آن در لبه برشی از تندروی زیست محیطی توسط گروه هایی مانند زمین اول گرفته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There s no cutting edge at the moment.
[ترجمه مسعود] در حال حاضر هیچ پیشرفتی و توسعه ای وجود ندارد
|
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هیچ لبه ای وجود ندارد [ترجمه ترگمان]در حال حاضر در حال بریدن چیزی نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Guivier's discoveries placed him at the cutting edge of medical research.
[ترجمه گوگل]اکتشافات Guivier او را در لبه برش تحقیقات پزشکی قرار داد [ترجمه ترگمان]کشفیات Guivier او را در لبه برش تحقیقات پزشکی قرار دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But the cutting edge doesn't come cheap.
[ترجمه گوگل]اما لبه برش ارزان نیست [ترجمه ترگمان]اما لبه شکاف خیلی ارزان به نظر نمی رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Both Dada and Surrealism were once at the cutting edge of art and design.
[ترجمه شهرام س] دادا و سورئالیسم هر دو ، یکی از پیشگامان هنر و طراحی بودند.
|
[ترجمه گوگل]هم دادا و هم سوررئالیسم زمانی در لبه هنر و طراحی بودند [ترجمه ترگمان]هر دو Dada و Surrealism زمانی در لبه برش هنر و طراحی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is the cutting edge of Hartlepool's economy increasing profits, turnover, employees and training.
[ترجمه گوگل]این لبه برش اقتصاد هارتلپول است که سود، گردش مالی، کارمندان و آموزش را افزایش می دهد [ترجمه ترگمان]این لبه برشی از اقتصاد Hartlepool است که سود، گردش مالی، کارمندان و آموزش را افزایش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Despite lacking the cutting edge, Villa continued to create openings throughout the second half.
[ترجمه گوگل]ویلا علیرغم نداشتن لبه برش، در نیمه دوم به ایجاد فضاهای باز ادامه داد [ترجمه ترگمان]با وجود نداشتن لبه برش، ویلا در نیمه دوم به ایجاد روزنه ای در میان نیمه دوم ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• forefront, place of greatest activity modern, updated, on the forefront of technology the cutting edge of something is the part of it which is most likely to change things or have a particular effect. if you are at the cutting edge of something, you are involved in its most recent developments.
پیشنهاد کاربران
لبه/ تیغه ی بُرنده
لبه تکنولوژی
مثال؛ “This smartphone boasts cutting - edge technology, including facial recognition and edge - to - edge display. ” A review of a car might mention, “The vehicle’s cutting - edge safety features set it apart from its competitors. ” ... [مشاهده متن کامل]
A product advertisement might highlight, “Experience the cutting - edge design and performance of our new product. ”
very modern and with all the newest features
پیشرو، پیشگام
معنی دوم که اصلا اشاره ای بهش نشده advantage هست. . . یعنی برتری، تفوق، مزیت
فناوری نوآورد
پیشران - نیروی محرک
cutting edge یا همان leading edge در واقغ اشاره دارد به لبه های جلو پروانه کشتی که آب را میشکافد ( cutting through ) و کشتی را رو به جلو میبرد. و همچنین بعدا برای سطح بال هواپیما استفاده گردید از اینرو این کلمه مصطلح شده است با معانی پیشتاز، پیشرو ، پیشگام و مدرن
لبه بران چاقو
State of the art, Up to date, Modern
تحولات جدید
پیشتاز، پیشرفته ترین مرحله، آخرش, آخرین. . Cutting edge in scientific discoveries آخرین یافته های علمی
بروزترین - پیشرفته ترین
Leading Latest
پیشگام. مدرن . . . Cutting - edge technologies were تکنولوژی پیشگام یا مدرن
آخرین سیستم
بسیار پیشرفته و مدرن /جدید Very modern، recent and with newest features
If you are at the cutting edge of a particular field of activity, you are involved in its most important or most exciting developments.