cutting

/ˈkətɪŋ//ˈkʌtɪŋ/

معنی: قطع، برش، قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، برنده
معانی دیگر: (سخن) نیش دار، برا، پرکنایه، طعنه آمیز، (سرما) سخت، سوزدار، بریدن، برینش، (قطعه ی بریده شده) لخت، وابره، تکه، تخته، (روزنامه و مجله) بریده، بریده ی جراید، (انگلیس) کنده کاری (برای عبور جاده یا راه آهن از میان تپه یا جاهای بلند)، راه خاکبرداری شده، (کشاورزی و گلکاری) قلمه، مقطع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of one that cuts.
مترادف: cut
مشابه: carving, chopping, clip, clipping, division, laceration, slashing, slicing, trimming

(2) تعریف: something that has been cut from something else, such as a piece cut from a plant for propagation.
مشابه: clip, clipping, cut, graft, piece, slice, slip, snip, trimming
صفت ( adjective )
مشتقات: cuttingly (adv.)
(1) تعریف: penetrating, as by a blow with a sharp instrument.
مترادف: penetrating
مشابه: biting, pungent, sharp, stabbing, stinging

(2) تعریف: uncomfortably piercing or chilling.
مترادف: piercing
متضاد: balmy, warm
مشابه: biting, bitter, chill, chilly, cold, freezing, frigid, numbing, penetrating, raw, sharp

- a cutting winter breeze
[ترجمه گوگل] نسیم برنده زمستانی
[ترجمه ترگمان] نسیم خنکی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: intended to insult or hurt someone's feelings.
مترادف: biting, caustic, malicious, sharp, stinging
مشابه: acid, acrid, crushing, harsh, incisive, insulting, mordant, scalding, scathing, spiteful, tart, vicious

- She walked away, having had enough of his cutting remarks about her weight.
[ترجمه گوگل] او در حالی که از سخنان کوتاه او در مورد وزنش خسته شده بود، رفت
[ترجمه ترگمان] از آنجا دور شد، به اندازه کافی درباره وزن او صحبت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a cutting book review
[ترجمه گوگل] نقد کتاب برش
[ترجمه ترگمان] بررسی کتاب برش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cutting cardboard will blunt the edge of this knife
بریدن مقوا لبه ی این چاقو را کند می کند.

2. cutting the music deadened the party
قطع موسیقی مهمانی را بی روح و مرده کرد.

3. cutting words
حرف های نیش دار

4. a cutting wind
باد سوزدار

5. the baby is cutting teeth
بچه دارد دندان در می آورد.

6. he doctored the play by cutting out the unnecessary scenes
او با حذف بخش های غیرضروری نمایشنامه را اصلاح کرد.

7. regeneration of a plant after a cutting
باز رویش گیاه پس از زدن شاخه ی آن

8. the stock of a plane in which the cutting blade is inserted
بدنه ی رنده ی نجاری که تیغه ی برنده در آن جاسازی شده است.

9. Management is looking at ways of cutting costs.
[ترجمه Ayda] مدیریت به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه ها است
|
[ترجمه گوگل]مدیریت به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه ها است
[ترجمه ترگمان]مدیریت به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her scene ended up on the cutting room floor.
[ترجمه گوگل]صحنه او به کف اتاق برش ختم شد
[ترجمه ترگمان]صحنه او در اتاق تدوین به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The deck represents the cutting edge in CD reproduction.
[ترجمه گوگل]عرشه نشان دهنده لبه برش در تولید مثل CD است
[ترجمه ترگمان]عرشه، لبه برش در تولید مثل CD را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This shipyard is at the cutting edge of world shipbuilding technology.
[ترجمه گوگل]این کارخانه کشتی سازی در لبه برش فناوری کشتی سازی جهان قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه کشتی سازی در لبه برشی تکنولوژی کشتی سازی جهان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They floated the trial balloon of actually cutting Social Security.
[ترجمه گوگل]آنها بالون آزمایشی در واقع قطع تامین اجتماعی را شناور کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بالن آزمایشی را در حالی که واقعا امنیت اجتماعی را قطع کرده بودند، شناور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many businesses are cutting back by employing lower-paid part-time workers.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کسب و کارها با به کارگیری کارگران پاره وقت با دستمزد کمتر، کار خود را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسب و کارها با استخدام کارگران کم درآمد زمان خود را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was cutting biscuits out and putting them on a baking tray.
[ترجمه گوگل]داشت بیسکویت ها را برش می داد و روی سینی فر می گذاشت
[ترجمه ترگمان]داشت بیسکوییت می چید و آن ها را روی یک سینی پخت می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع (اسم)
cut, ablation, cutting, format, outage, disconnection, abscission, rupture, dissection, slack, dismemberment, positivism, concision, disruption, excision, resection, scissors, severance, tearing off

برش (اسم)
cut, cutting, abscission, incision, section, slice, dissection, mammock, borsch, borscht, broach, slash, clip, concision, scissoring, truncation, slicing, hack, excision, resection, snip, snipping

قلمه گیاه (اسم)
cutting

قلمه زنی (اسم)
cutting, transplantation

برش روزنامه (اسم)
cutting

برنده (صفت)
cutting, winning, incisive, conductive, trenchant, deferent, dissolvent

تخصصی

[سینما] برش - تدوین - قطع و وصل تصاویر - مونتاژ
[عمران و معماری] برش - خاکبرداری - خرده سنگ حفاری
[نساجی] تراش سطح پارچه ( فاستونی ) - برش - تراش دادن پارچه - ماشین تراش
[خاک شناسی] برش
[آمار] بُرش

انگلیسی به انگلیسی

• act of cutting; something cut off; small piece cut from a plant; piece cut from a newspaper
sharp, caustic
a cutting is a piece of writing cut from a newspaper or magazine.
a cutting is also a piece of stalk that you cut from a plant and use to grow a new plant.
a cutting remark is unkind and likely to hurt someone's feelings.

پیشنهاد کاربران

طعنه آمیز
نیشدار ( گفتار یا کردار با هدف دلخور کردن کسی )
کنایه آمیز ( کنایه زدن با قصد ناراحت کردن طرف مقابل )
سوزدار ( سوزشدار )
بُرنده ، بُران
پارگی
حقوق:
Cutting:حل و فصل کردن
Keen=cutting
👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : cutting 💎 تلفظ واژه: KAT - ing ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: برش ( کاری ) ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : tomy, sect/o -
دوره کات یا Cutting Phase در بدنسازی
در این دوره میزان کالری دریافتی فرد بدنساز باید کمتر از میزان کالری مصرفی فرد باشه.
( مقدار پیشنهادی کالری دریافتی می تونه 20 درصد کمتر از مقدار TDEE فرد باید باشه ) .
در این دوره رژیم غذایی با پروتئین بالا مهمترین فاکتور هست.
unkind and intending to upset someone
صفت/ نامهربان با هدف و قصد ناراحت و دلخور کردن کسی، بی رحمانه
a cutting remark/comment
He can be very cutting when he chooses to be
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/cutting
cutting classes سر کلاس درسهاش حاظر نمیشه
قلمه در باغبانی
cutting ( جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: برش‏کاری
تعریف: بریدن و جدا کردن جزئی از کل با روش قطع کردن یا با استفاده از یک لبۀ بُرنده
Cutting قطع کردن
قطع کردن، ازبین بردن
محروم کردن، محروم ساختن
برش، قطع
براده بردای
مرحله کات در بدنسازی
برکنار کردن
چیدن چمن
برش دادن
فایق شدن بر چیزی
قطع کردن، بریدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس