cuticle

/ˈkjuːtəkl̩//ˈkjuːtɪkl̩/

معنی: بشره، پوست، پوشش شاخی، پوشش مو، پوستک
معانی دیگر: (کالبدشناسی - جانورشناسی - لایه ی برونی پوست) روپوست، بشره (بیشتر می گویند epidermis)، (پوست سخت شده به ویژه پوست دور ناخن) سفت پوست، شاخپوست، (برخی بی مهرگان به ویژه سوسک ها و سخت پوستان و برخی کرم ها) پوستک، سخت پوست، زره پوست، لاک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: cuticular (adj.)
(1) تعریف: the outer layer of the skin; epidermis.

(2) تعریف: the hardened, nonliving skin at the base and sides of fingernails and toenails.

(3) تعریف: the protective outer covering of plants and various lower animals such as earthworms.
مشابه: skin

- The beetle is protected from predators by its hard, slippery cuticle.
[ترجمه گوگل] سوسک با کوتیکول سخت و لغزنده اش در برابر شکارچیان محافظت می شود
[ترجمه ترگمان] سوسک توسط پوست سفت و محکم خود از شکارچیان محافظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The very best product to smooth the cuticle and help mend the split ends is Pure Gloss.
[ترجمه گوگل]بهترین محصول برای صاف کردن کوتیکول و کمک به ترمیم انتهای شکاف شده Pure Gloss است
[ترجمه ترگمان]بهترین محصول برای نرم کردن پوست پوست و کمک به اصلاح دو قسمت جدا شدن خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Here the cuticle becomes infolded and is membranous in character.
[ترجمه گوگل]در اینجا کوتیکول چین خورده می شود و از نظر خصوصیات غشایی است
[ترجمه ترگمان]در اینجا پوست پوست می شود و in است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cuticle also exhibits localized areas of hardening which are sometimes delimited by sutures.
[ترجمه گوگل]کوتیکول همچنین نواحی موضعی سفت شدن را نشان می دهد که گاهی اوقات با بخیه ها مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین پوست مناطق محلی از سخت کننده را نشان می دهد که گاهی با بخیه از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Once the cuticle is ruffled, it no longer reflects light so efficiently.
[ترجمه گوگل]هنگامی که کوتیکول ژولیده می شود، دیگر نور را به این اندازه کارآمد منعکس نمی کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که پوست پریشان می شود، دیگر نور را به طور موثر بازتاب نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are rigidly connected with the cuticle, having no membranous articulation and are therefore readily separable from cuticular appendages.
[ترجمه گوگل]آنها به طور صلب به کوتیکول متصل هستند، هیچ مفصل غشایی ندارند و بنابراین به راحتی از زائده های کوتیکولی جدا می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور کامل با پوست اطراف خود ارتباط دارند و هیچ گونه بیان membranous ندارند و بنابراین به آسانی از appendages cuticular جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cephalic and cervical vesicles are inflations of the cuticle around the mouth opening and in the oesophageal region.
[ترجمه گوگل]وزیکول های سفالیک و گردنی تورم های کوتیکول اطراف دهان و در ناحیه مری هستند
[ترجمه ترگمان]دانه های گردنی و گردنی از پوست اطراف دهانه ورودی و در ناحیه oesophageal استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These keep the curls tight and the cuticle sealed.
[ترجمه گوگل]اینها فرها را محکم و کوتیکول را محکم نگه می دارند
[ترجمه ترگمان]این ها حلقه های مویش را سفت و محکم نگه می دارند و پوست بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Expert A: In the normal skin cuticle, includes 10 % - 20 % moisture contents, with 7 % fat.
[ترجمه گوگل]متخصص الف: در کوتیکول پوست نرمال شامل 10 تا 20 درصد رطوبت با 7 درصد چربی است
[ترجمه ترگمان]متخصص A: در پوست معمولی پوست، ۱۰ درصد از محتویات رطوبت را شامل می شود که ۷ درصد چربی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Achieve healthy looking nails with the dual end cuticle pusher.
[ترجمه گوگل]با فشار دهنده کوتیکول انتهایی دوتایی به ناخن هایی سالم برسید
[ترجمه ترگمان]هنگام رسیدن به ناخن های سالم با یک pusher پوست دوگانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Efficacy : In - depth clean skin, exfoliate cuticle, body fitness, relieve fatigue, vitality glowing.
[ترجمه گوگل]اثربخشی: تمیز کردن عمیق پوست، لایه برداری از کوتیکول، تناسب اندام بدن، رفع خستگی، درخشندگی شادابی
[ترجمه ترگمان]تاثیر: پوست تمیز عمیق، پوست تراش، آمادگی بدنی، تسکین خستگی، نشاط، نشاط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pathological changes of the organization, mainly the epidermal cuticle significant parakeratosis, acanthosis cell layer thickening, epidermal sudden downward extension of in-depth dermis.
[ترجمه گوگل]تغییرات پاتولوژیک سازمان، به طور عمده کوتیکول اپیدرمی پاراکراتوز قابل توجه، ضخیم شدن لایه سلولی آکانتوز، اپیدرم گسترش ناگهانی رو به پایین درم عمیق
[ترجمه ترگمان]تغییرات اساسی در سازمان، به طور عمده پوست سمور، parakeratosis، ضخیم شدن لایه سلول، افزایش ناگهانی و رو به پایین و رو به پایین است که در غشای میانی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scales on the wings have multiple layers of cuticle with varying nanometer-scale spacings between them that produce colors by optical interference.
[ترجمه گوگل]فلس‌های روی بال‌ها دارای چندین لایه کوتیکول با فاصله‌های مختلف در مقیاس نانومتری هستند که با تداخل نوری رنگ‌ها را تولید می‌کنند
[ترجمه ترگمان]لایه های روی بال ها لایه های متعددی از پوست دارند و فاصله مقیاس نانومتری بین آن ها است که رنگ ها را با تداخل نوری تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its stem has big epidermic cells, thick cuticle, many salt glands and big vessels.
[ترجمه گوگل]ساقه آن دارای سلول های اپیدرمی بزرگ، کوتیکول ضخیم، غدد نمکی فراوان و عروق بزرگ است
[ترجمه ترگمان]ساقه آن دارای سلول های epidermic بزرگ، پوست ضخیم، بسیاری از غدد نمکی و رگ های بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also, drop a bit of cuticle oil on your cuticles.
[ترجمه گوگل]همچنین، کمی روغن کوتیکول را روی کوتیکول های خود بریزید
[ترجمه ترگمان]هم چنین کمی روغن پوست را روی پوست اطراف خود بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بشره (اسم)
color, colour, epidermis, cuticle, complexion

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

پوشش شاخی (اسم)
cuticle

پوشش مو (اسم)
cuticle

پوستک (اسم)
pelt, cuticle

تخصصی

[زمین شناسی] پوست ،بشره ،پوشش مو،پوشش شاخى اسکلت خارجى غیر سلولى در مفصل داران که توسط اپى درم پوست بیرونى جدا مى شودومعمولاً متشکل از لایه هاى مختلف است.
[نساجی] کوتیکول - فلس سطحی لیف پشم - پوشش پولکی سطحی الیاف پشم - سطح خارجی الیاف

انگلیسی به انگلیسی

• skin which surrounds the fingernails and toenails; epidermis, outer layer of skin; cuticula, hard outer shell of some insects (entomology)

پیشنهاد کاربران

یکی از تعاریفش بیرونی ترین لایۀ بدن حشراته که: 1. همه ی سطوح خارجی بدنشون رو می پوشونه 2. باعث اتصال ماهیچه ها و اسکلت خارجی به هم میشه 3. به عنوان یک سد دفاعی در مقابل محیط زیست و حیوانات، از حشرات دفاع می کنه.
محل اتصال ناخن و پوست
cuticle ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: پوستک
تعریف: لایه‏ای پیوسته از جنس کوتین که یاخته‏های روپوست ترشح می‏کنند و سطح خارجی اندام های هوایی را می‏پوشاند و تنها در محل روزنه‏ها و عدسک ها گسسته است

بپرس