... [مشاهده متن کامل]
از پس کاری برآمدن؛ عرضه ی انجام کاری را داشتن؛ مالِ کاری بودن؛ برای کاری ساخته شدن.
کلر: او برای این کار ده هزار دلار می خواد.
جورجینا: ده هزار دلار! خدای من!
کلر: فکر کردی می خواد اونو به ما هدیه بده؟ بعید می دونم تو بدونی از کجا می تونیم ده هزار دلار پیدا کنیم، نه؟
جورجینا: کی من؟
کلر: نه، حدس می زنم نمی دونی. خب، خیلی بده. ( با قاطعیت ) جورجی، فکر نمی کنم من و تو از پس این کار بر بیایم. فکر می کنم بهترین کاری که می تونیم انجام بدیم اینه که این سوراخی رو با دیوار تا بالا بپوشینیم و تخته کنیم و بیخیال این کار بشیم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه # دختر خیال باف، # اثر اِلمِر رایس ( ص ۲۳، نسخه چاپی )

مناسب کاری بودن
مستعد بودن
مستعد بودن
برای کاری ساخته شدن
به صورت ذاتی توانایی کاری را داشتن
به صورت ذاتی توانایی کاری را داشتن