cut down on
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
کاهش دادن / کم کردن / محدود کردن مصرف یا استفاده
در زبان محاوره ای:
کم کن، کمتر مصرف کن، یه کم بساز، کمتر استفاده کن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سلامتی – مصرف ) :**
... [مشاهده متن کامل]
کاهش دادن میزان مصرف چیزی ( مثل غذا، نوشیدنی، سیگار ) .
مثال: *I need to cut down on sugar. *
باید مصرف قندم را کم کنم.
2. ** ( هزینه – منابع ) :**
کم کردن خرج یا استفاده از منابع.
مثال: *We’re trying to cut down on expenses. *
داریم سعی می کنیم هزینه ها را کم کنیم.
3. ** ( زمان – فعالیت ها ) :**
کاهش دادن زمان یا انرژی صرف شده برای کاری.
مثال: *He cut down on watching TV to focus on studying. *
تماشای تلویزیون را کم کرد تا روی درس تمرکز کند.
- - -
🔸 مترادف ها:
reduce – lessen – decrease – limit – minimize – trim – scale back
کاهش دادن / کم کردن / محدود کردن مصرف یا استفاده
در زبان محاوره ای:
کم کن، کمتر مصرف کن، یه کم بساز، کمتر استفاده کن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سلامتی – مصرف ) :**
... [مشاهده متن کامل]
کاهش دادن میزان مصرف چیزی ( مثل غذا، نوشیدنی، سیگار ) .
مثال: *I need to cut down on sugar. *
باید مصرف قندم را کم کنم.
2. ** ( هزینه – منابع ) :**
کم کردن خرج یا استفاده از منابع.
مثال: *We’re trying to cut down on expenses. *
داریم سعی می کنیم هزینه ها را کم کنیم.
3. ** ( زمان – فعالیت ها ) :**
کاهش دادن زمان یا انرژی صرف شده برای کاری.
مثال: *He cut down on watching TV to focus on studying. *
تماشای تلویزیون را کم کرد تا روی درس تمرکز کند.
- - -
🔸 مترادف ها:
متضادش میشه Fill up on
( علاوه بر معانی قید شده ) به صفر رساندن
کاستن reduce
کمتر خوردن و آشامیدن برای حفظ سلامتی
• This will considerably cut down on the friction
. and hurt you experience
کمتر خوردن و آشامیدن برای حفظ سلامتی
مثلاً
کم خوردن
قصد تموم کردن یا ترک کردن چیزی
قطع وابستگی به خوردن چیزی I'd like to cut down on chocolate
کم کردن مصرف مواد غذایی جهت کاهش وزن
کاهش مصرف در راستای حفظ سلامتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)