custody

/ˈkəstədi//ˈkʌstədi/

معنی: حفاظت، توقیف، حبس
معانی دیگر: سرپرستی، قیمومت، استوری، بازداشت، امانت (داری)، نگهداری، حفظ، حراست، تیمار، نگاهبانی، دالانداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: custodies
مشتقات: custodial (adj.)
(1) تعریف: the legal right to control and take care of something or someone.
مترادف: guardianship, keeping
مشابه: care, trust

- The father received custody of his daughter.
[ترجمه محمد] پدر، حضانت دخترش را دریافت کرد.
|
[ترجمه جاوید] پدر اجازه ی سرپرستیِ دخترش را دریافت کرد.
|
[ترجمه گوگل] پدر حضانت دخترش را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان] پدر دخترش را بازداشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: control and possession, esp. by police or other government agents.
مترادف: possession, safekeeping
مشابه: control

- The evidence was kept in the custody of the court.
[ترجمه نوید] مدارک تحت حفاظت دادگاه قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل] مدارک در اختیار دادگاه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این مدرک در بازداشت دادگاه نگه داشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the condition of being held prisoner, esp. by the police.
مترادف: confinement
مشابه: detention, durance, duress, incarceration, prison, safekeeping

- The thief is now in custody.
[ترجمه نوید] دزد در حال حاضر ( تا محاکمه توسط دادگاه ) در بازداشت است.
|
[ترجمه گوگل] دزد هم اکنون در بازداشت است
[ترجمه ترگمان] دزد در حال حاضر در بازداشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. protective custody
بازداشت احتیاطی

2. protective custody
بازداشت استحفاظی

3. in custody
در بازداشت،تحت توقیف

4. take into custody
بازداشت کردن،توقیف کردن

5. he is held in police custody
او تحت بازداشت پلیس است.

6. the divorce court awarded the custody of both children to their mother
دادگاه طلاق،سرپرستی هر دو کودک را به مادرشان سپرد.

7. the orphan was in the custody of his uncle
بچه ی یتیم تحت کفالت عمویش بود.

8. The divorce court awarded custody to the child's mother.
[ترجمه Mohamad] دادگاه طلاق حضانت را به مادر بچه سپرد
|
[ترجمه گوگل]دادگاه طلاق حضانت را به مادر کودک اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه طلاق به مادر این کودک تحویل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bank provides safe custody for valuables.
[ترجمه گوگل]بانک برای اشیاء با ارزش نگهداری می کند
[ترجمه ترگمان]این بانک برای اشیای گران قیمت، حضانت ایمن را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mother got custody of the children.
[ترجمه گوگل]حضانت فرزندان را مادر به عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]مادر حضانت کودکان را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My ex shares custody of the children.
[ترجمه عابدی اصغر] همسر قبلی ام حضانت بچه ها را تقسیم کرد
|
[ترجمه Golnaz] همسر سابقم در حضانت بچه ها شریک می شود
|
[ترجمه گوگل]حق حضانت فرزندانم به عهده سابق من است
[ترجمه ترگمان] shares سابق من از بچه هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Carter was remanded in custody for seven days.
[ترجمه گوگل]کارتر به مدت هفت روز در بازداشت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کارتر برای مدت هفت روز در بازداشت به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Smith was remanded in custody until Tuesday.
[ترجمه گوگل]اسمیت تا روز سه شنبه در بازداشت به سر برد
[ترجمه ترگمان]اسمیت تا سه شنبه در بازداشت به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He got custody of his son after the divorce.
[ترجمه Y.Younesi] او حضانت پسرش را بعد طلاق گرفت
|
[ترجمه گوگل]او پس از طلاق حضانت پسرش را به عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]بعد از طلاق، پسرش رو دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He spent a week in custody on remand awaiting sentence.
[ترجمه عابدی اصغر] او برای یک هفته بازداشت بود تا محاکمه شود
|
[ترجمه گوگل]او یک هفته را در بازداشت به سر برد و در انتظار صدور حکم بود
[ترجمه ترگمان]او یک هفته را در بازداشت به انتظار محکومیت گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A father has the custody of his children when they are young.
[ترجمه گوگل]حضانت فرزندان در سنین پایین به عهده پدر است
[ترجمه ترگمان]پدر وقتی جوان هستند حضانت فرزندان خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Who will have custody of the children?
[ترجمه Y.Younesi] چه کسی حضانت بچه ها را خواهد گرفت ؟
|
[ترجمه گوگل]حضانت فرزندان بر عهده چه کسی خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی از بچه ها مراقبت خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The castle is now in the custody of the state.
[ترجمه گوگل]این قلعه اکنون در اختیار دولت است
[ترجمه ترگمان]این قلعه اکنون در بازداشت دولت قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The father was given custody of the children.
[ترجمه گوگل]حضانت فرزندان به پدر سپرده شد
[ترجمه ترگمان]این پدر حضانت کودکان را به عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حفاظت (اسم)
aegis, protection, conservation, safekeeping, keep, custody

توقیف (اسم)
suppression, execution, custody, apprehension, arrest, detention, internment, arrestment, seizing, constraint, sequestration, holdup, lockup, nabbing

حبس (اسم)
custody, detention, jail, bail, imprisonment, prison, lockout, calaboose, durance, lockup

تخصصی

[حقوق] ولایت، حضانت، امانت، توقیف، بازداشت، حبس

انگلیسی به انگلیسی

• detention, confinement; supervision; guardianship
custody is the legal right to look after a child, especially the right given to the child's father or mother when they become divorced.
someone who is in custody has been arrested and is being kept in prison until they can be tried.

پیشنهاد کاربران

The father applied for custody of the children, but the judge gave custody to the mother.
پدر حضانت بچه ها رو درخواست کرد ولی قاضی حضانت رو به مادر داد.
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
حضانت
ظرفیت قانونی یک موسسه مالی برای نگهداری و حفظ دارایی های مالی برای مشتریان خود است تا از سرقت یا از دست دادن دارایی جلوگیری کند.
Custody is the right to take care of someone or something
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : custody / custodian
✅️ صفت ( adjective ) : custodial
✅ قید ( adverb ) : _
بازداشتگاه
محبس
بند
توقیفگاه
دستاق خانه
زندان
سلول
سیاهچال
بازداشتگاه
دستگیر شدن
سر پرستی
بازداشت ؛ حضانت , سرپرستی
# The thief is now in custody
# You will be remanded in custody until your trial
# The mother got custody of her son
# The court gave custody of the child to the father
تحت نظر
حضانت و تحت سرپرستی مثلاً یک فرزند را از پدر مادر اصلی خود به خاطر عدم کفایت جدا کرده و حضانت آن را به پدر مادر دیگری که لایق هستند، می دهند.
کنترل و حمایت
بازداشت شدن
۱. حبس
۲. حضانت
۳. حفاظت
■the legal right to take care of a child ( such as a child whose parents are divorced
■the state of being kept in a prison or jail — used after in or into
■formal : the act of protecting or taking care of something
توقیف _ حفاظت.
Put sb under the custody of sb
سرپرستی شخصی را به شخصی واگذارکردن
تعلیق
custody of unserviceable aircraft component
ذخیره سازی
تصدی
تصرف
کنترل

حضانت
تحت سرپرستی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس