cussed

/ˈkəst//ˈkʌsɪd/

معنی: منفور، ملعون، نفرین شده
معانی دیگر: (عامیانه)، رجوع شود به: cursed

جمله های نمونه

1. She's so cussed she always does the opposite of what you ask.
[ترجمه گوگل]او آنقدر مورد نفرین است که همیشه برعکس آنچه شما می خواهید عمل می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه مخالف چیزی است که تو از او می پرسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's just plain cussed: he's only doing it because I asked him not to!
[ترجمه گوگل]او به سادگی مورد نفرین قرار گرفته است: او این کار را فقط به این دلیل انجام می دهد که از او خواسته ام این کار را نکند!
[ترجمه ترگمان]او فقط این کار را می کند چون من از او خواستم که این کار را نکند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The coach cussed out the team for losing.
[ترجمه گوگل]مربی تیم را به خاطر باخت محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]مربی تیم را برای از دست دادن شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By his own account, he soldiered and cussed with them, working and learning by their side.
[ترجمه گوگل]به حساب خودش با آنها سربازی کرد و فحش داد و در کنار آنها کار کرد و یاد گرفت
[ترجمه ترگمان]او با حساب خودش فحش می داد و آن ها را لعن و نفرین می کرد، کار می کرد و از کنار آن ها یاد می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's a cussed nuisance.
[ترجمه گوگل]این یک مزاحمت نفرت انگیز است
[ترجمه ترگمان]خیلی آزار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So our workers get abused, cussed out.
[ترجمه گوگل]بنابراین کارگران ما مورد آزار و اذیت قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]بنابراین کارگران ما مورد سو استفاده قرار می گیرند و لعن و نفرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The coach cussed the team out for its poor showing.
[ترجمه گوگل]مربی تیم را به خاطر نمایش ضعیفش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]مربی تیم را به خاطر نشان دادن its سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taste preferences and their origin were dis - cussed.
[ترجمه گوگل]ترجیحات طعم و منشاء آنها مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]طعمه ای که طعم دارند و منشا آن ها نفرین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coach cussed out the team for losing the game.
[ترجمه گوگل]مربی تیم را به خاطر باخت در بازی مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه ترگمان]مربی تیم را برای از دست دادن بازی ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now the cussed thing's ready, Sawbones, and you'll just out with another five, or here she stays.
[ترجمه گوگل]حالا مورد نفرین شده آماده است، Sawbones، و شما فقط با پنج نفر دیگر بیرون می روید، یا اینجا می ماند
[ترجمه ترگمان]حالا این cussed آماده است، Sawbones، و تو با پنج یا پنج دقیقه دیگر بیرون خواهی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Working principle was dis cussed. The possibility and realization measure for this technique in air cycle cooling system was analyzed. The result. . .
[ترجمه گوگل]اصل کار مورد بحث قرار گرفت امکان و اندازه گیری تحقق این تکنیک در سیستم خنک کننده چرخه هوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت نتیجه
[ترجمه ترگمان]اصل کار این بود امکان و تحقق این روش در سیستم خنک کننده در چرخه هوا مورد بررسی قرار گرفت نتیجه …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also diss - cussed are the change induced in the processes of element forming and assembling.
[ترجمه گوگل]همچنین تغییرات ایجاد شده در فرآیندهای تشکیل و مونتاژ المان مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین diss - cussed تغییر ایجاد شده در فرآیندهای تشکیل و مونتاژ عناصر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Of course in doing so, her rear became out of line, so she was cussed for that too.
[ترجمه گوگل]البته با انجام این کار، عقب او از خط خارج شد، بنابراین او را نیز برای آن مورد نفرین قرار دادند
[ترجمه ترگمان]البته که این کار را می کرد، پشت سرش از صف خارج شد، بنابراین او هم به خاطر آن نفرین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All I did was sit down for supper! and I get cussed out twice.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که کردم این بود که برای شام نشستم! و من دوبار مورد نفرت قرار می گیرم
[ترجمه ترگمان]تمام کاری که کردم این بود که برای شام بنشینم! و منم دوبار بهش فحش میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. While she had inherited from her father, and the stallion's father before him, a stubborn and cussed temperament.
[ترجمه گوگل]در حالی که از پدرش و پیش از او پدر اسب نر، خلق و خوی لجوج و نفرین شده به ارث برده بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که او از پدرش به ارث برده بود، و پدر نریان در برابرش قد راست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منفور (صفت)
abominable, hated, unpopular, loathed, obnoxious, outcast, cussed, loathsome, ungracious, scurvy

ملعون (صفت)
foul, accursed, damned, cursed, cussed, anathematized, unblessed, maledicted

نفرین شده (صفت)
confounded, accursed, cussed

انگلیسی به انگلیسی

• cursed; stubborn, obstinate, unrepentant

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : cussedness
صفت ( adjective ) : cussed
قید ( adverb ) : cussedly
۱. لجباز
۲. مورد لعن قرار گرفته شده ( ملعون )

بپرس