cuspidate

/ˈkʌspɪdeɪt//ˈkʌspɪdeɪt/

معنی: نوک دار، شاخدار، منتهی به نوک تیز
معانی دیگر: (گیاه شناسی) دارای نوک تیز و دندانه مانند (به ویژه در مورد برگ)، نوک منقاری، لته دار، تیزه دار، سرتیز (مانند دندان نیش)، کوهک دار، کوهه دار (مانند دندان آسیا)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: cuspidated (adj.)
(1) تعریف: having a cusp or cusps.

(2) تعریف: having, or ending with, a sharp point.
مشابه: pointed

مترادف ها

نوک دار (صفت)
picked, sharp, acuminate, pointed, pointy, rostral, cuspidate, headed, fastigiate

شاخدار (صفت)
horned, cuspidate, beamy

منتهی به نوک تیز (صفت)
cuspidate

تخصصی

[زمین شناسی] گوشه دار دانه های رسوی که شکل نامنظمی دارند و مسافت کمی را حمل شده اند

انگلیسی به انگلیسی

• pointed, having pointed ends

پیشنهاد کاربران

cuspidate ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: نوک‏نیش‏دار
تعریف: ویژگی برگی که در نوک آن زائدۀ کوتاه و ریزی وجود دارد

بپرس