cushioned

/ˈkʊʃn̩//ˈkʊʃn̩/

متکا، نازبالش، کوسن، مخده، زیرسازی، وسیله ای که شبیه تشک باشد، با کوسن وبالش نرم مزین کردن، لایه گذاشتن، چنبره

جمله های نمونه

1. the nurse cushioned his injured shoulder
پرستار زیر شانه ی مصدوم او بالش قرار داد.

2. the flower bushes cushioned her fall, otherwise she would have been dead
بته های گل از شدت سقوط او کاستند و الا مرده بود.

3. She cushioned her head against his shoulder.
[ترجمه گوگل]سرش را به شانه اش چسباند
[ترجمه ترگمان]سرش را به شانه او تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The seats are cushioned.
[ترجمه گوگل]صندلی ها دارای بالشتک هستند
[ترجمه ترگمان]صندلی های راحتی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parents today often feel their children should be cushioned from the outside world.
[ترجمه ضحی] والدین امروزه اغلب احساس می کنند که فرزندان باید از دنیای بیرون ( جامعه ) محافظت شوند
|
[ترجمه گوگل]امروزه والدین اغلب احساس می کنند فرزندانشان باید از دنیای بیرون حمایت شوند
[ترجمه ترگمان]والدین امروزه اغلب احساس می کنند که فرزندان آن ها باید از دنیای بیرون نرم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His landing was cushioned by the fresh snow that had fallen.
[ترجمه گوگل]فرود او توسط برف تازه ای که باریده بود کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]فرود آمدن او از برف تازه، نرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My fall was cushioned by the deep snow.
[ترجمه گوگل]سقوط من توسط برف عمیق مهار شد
[ترجمه ترگمان]سقوط من از برف عمیق نرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No studious Unitarian cushioned in a Boston study had a chance of winning the West against such a spirit.
[ترجمه گوگل]هیچ وحدت‌گرای اهل مطالعه‌ای که در مطالعه‌ای در بوستون حمایت شده بود، شانسی برای پیروزی در غرب در برابر چنین روحیه‌ای نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ Unitarian از پیروان اونیتاریانیسم در یک مطالعه بوستون شانس برنده شدن غرب علیه چنین روحیه ای را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ultimate smoothie, cushioned by extraordinary talent and wealth.
[ترجمه گوگل]اسموتی نهایی که با استعداد و ثروت فوق العاده تسخیر شده است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن با استعداد و ثروت فوق العاده آن، آب روان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cushioned benches sketched the full length on either side.
[ترجمه گوگل]نیمکت های بالشتکی تمام طول را در دو طرف ترسیم کرده اند
[ترجمه ترگمان]نیمکت ها روی دو طرف کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In other words, they could no longer be cushioned from reality, or protected from the need to compete and win.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، آنها دیگر نمی توانند از واقعیت دور شوند یا از نیاز به رقابت و پیروزی محافظت شوند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، آن ها دیگر نمی توانستند از واقعیت نرم شوند، یا از نیاز به رقابت و برد حمایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each part was cushioned by synovial fluid.
[ترجمه گوگل]هر قسمت توسط مایع سینوویال بالشتک شده بود
[ترجمه ترگمان]هر قسمت توسط سیال synovial ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With his credit card statements no longer cushioned by company expenses, John found himself sinking fast in financial quicksand.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه صورت‌های کارت اعتباری‌اش دیگر تحت تأثیر هزینه‌های شرکت قرار نمی‌گرفت، جان متوجه شد که به سرعت در شن‌های روان مالی فرو می‌رود
[ترجمه ترگمان]جان در حالی که اظهارات کارت اعتباری او دیگر توسط هزینه های شرکت نرم نشده بود، خود را در حال غرق شدن در ریگ روان اقتصادی یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Carrie eased her position in the cushioned chair and stretched again.
[ترجمه گوگل]کری موقعیتش را روی صندلی بالشتک‌دار راحت کرد و دوباره دراز شد
[ترجمه ترگمان]کری موقعیت او را در صندلی راحتی رها کرد و دوباره کش و قوسی به بدنش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The seats were cushioned and quilted, the windows glazed with fragments of stained glass.
[ترجمه گوگل]صندلی‌ها بالشتک‌دار و لحاف‌بندی شده بودند، پنجره‌ها با تکه‌های شیشه رنگی پوشیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]صندلی ها با quilted و quilted پوشانده شده و پنجره های آن با تکه های شیشه منقوش بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• softened by the addition of cushions or padding; well-off

پیشنهاد کاربران

بپرس