1. At the last minute, I threw them a curve ball by saying, "We're going to bring spouses".
[ترجمه گوگل]در آخرین لحظه، با گفتن این جمله که «همسر بیاوریم» برایشان توپ منحنی پرتاب کردم
[ترجمه ترگمان]در دقیقه آخر، با گفتن این جمله، آن ها را به طرف توپ پرتاب کردم و گفتم: \" ما قصد داریم همسران خود را بیاوریم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Ryan pitched a curve ball which easily beat the batter.
[ترجمه گوگل]رایان یک توپ منحنی به زمین زد که به راحتی باتر را شکست داد
[ترجمه ترگمان]رایان یه توپ منحنی داره که به راحتی شکست میخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some guys can hit a curve ball.
[ترجمه گوگل]بعضی از بچه ها می توانند به یک توپ منحنی ضربه بزنند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد می توانند به توپ منحنی برخورد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The European and American athletes mostly use the curve ball in international competitions.
[ترجمه گوگل]ورزشکاران اروپایی و آمریکایی بیشتر از توپ منحنی در مسابقات بین المللی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران اروپایی و آمریکایی اغلب از توپ منحنی در رقابت های بین المللی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He throws a mean curve ball.
[ترجمه گوگل]او یک توپ منحنی متوسط را پرتاب می کند
[ترجمه ترگمان]او توپ بزرگی را پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The pitcher delivered a curve ball.
[ترجمه گوگل]پارچ یک توپ منحنی تحویل داد
[ترجمه ترگمان]این پارچ توپ منحنی را تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Life can sure curve ball when you least expect it.
[ترجمه گوگل]زندگی مطمئناً می تواند توپ را در زمانی که انتظارش را ندارید بچرخاند
[ترجمه ترگمان]اگر انتظار داشته باشید، زندگی می تواند به توپ نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Curve ball: A pitch thrown with a rotation that makes the ball curve.
[ترجمه گوگل]توپ منحنی: زمینی که با چرخش پرتاب می شود که توپ را منحنی می کند
[ترجمه ترگمان]یک توپ منحنی: یک زمین با چرخشی پرتاب می شود که باعث چرخش توپ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The curve ball is also called arc line ball.
[ترجمه گوگل]به توپ منحنی توپ خط قوس نیز گفته می شود
[ترجمه ترگمان]توپ منحنی نیز به عنوان توپ خط قوس نیز نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The weather threw curve ball at their outdoor picnic and they had to eat indoors.
[ترجمه گوگل]آب و هوا توپ منحنی را به پیک نیک آنها در فضای باز پرتاب کرد و آنها مجبور شدند در خانه غذا بخورند
[ترجمه ترگمان]آب و هوا توپ را در پیک نیک خارج از خانه شان پرت کردند و مجبور شدند در داخل خانه غذا بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Her professor had begun the course with an intellectual curve ball.
[ترجمه گوگل]استاد او دوره را با یک توپ منحنی فکری آغاز کرده بود
[ترجمه ترگمان]استاد او با یک توپ منحنی فکری مسیر را آغاز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If you're not home, who will show me how to throw a curve ball?
[ترجمه گوگل]اگر در خانه نیستید، چه کسی به من نشان می دهد که چگونه یک توپ منحنی پرتاب کنم؟
[ترجمه ترگمان]اگر شما خانه نیستید، چه کسی به من نشان خواهد داد که چگونه یک توپ curve را پرتاب کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Did you know that the laws of physics suggest that the curve ball is actually impossible?
[ترجمه گوگل]آیا می دانستید که قوانین فیزیک نشان می دهد که توپ منحنی در واقع غیرممکن است؟
[ترجمه ترگمان]آیا می دانستید که قوانین فیزیک پیشنهاد می کنند که این توپ در حقیقت غیر ممکن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید