curtsy

/ˈkɜːrtsi//ˈkɜːtsi/

معنی: تعظیم، ادب، احترام، سلام یا تواضع کردن
معانی دیگر: (فقط در مورد بانوان) کرنش کردن، تعظیم کردن، سر فرود آوردن، (در مورد دختران و زنان - خم کردن سر و زانو به نشان احترام) تعظیم، کرنش (curtsey هم می نویسند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: curtseys, curtsies
• : تعریف: a formal gesture of respect, made by girls and women, in which the body is lowered slightly by bending the knees while, often, one foot extends behind the other; counterpart of a bow by boys and men.

- Before they danced, the men bowed and the women made a curtsy.
[ترجمه گوگل] قبل از رقصیدن، مردها تعظیم کردند و زن‌ها کرسی کردند
[ترجمه ترگمان] قبل از رقصیدن، مردها تعظیم کردند و زن ها تعظیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: curtseys, curtsies, curtseying, curtsying, curtseyed, curtsied
• : تعریف: to execute a curtsy.

- She curtsied before the Queen.
[ترجمه گوگل] او در برابر ملکه لعنت کرد
[ترجمه ترگمان] در مقابل ملکه ادای احترام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The ballerina bobbed a curtsy before leaving the stage.
[ترجمه گوگل]بالرین قبل از خروج از صحنه، با صدای بلند ضربه ای زد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه صحنه را ترک کند مرد باله مودبانه تعظیم کرد و تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We were taught how to curtsy to the Queen.
[ترجمه گوگل]به ما یاد داده بودند که چگونه به ملکه کتک بزنیم
[ترجمه ترگمان]ما یاد گرفتیم که چطور به ملکه تعظیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She bobbed a curtsy to him.
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند به او اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او تعظیم کرد و به او تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The maid bobbed a curtsy.
[ترجمه گوگل]خدمتکار با صدای بلند به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان]خدمتکار تعظیم کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He instructed the women to remember to curtsy before the royal personage.
[ترجمه گوگل]او به زنان دستور داد که به یاد داشته باشند در برابر شخصیت سلطنتی کوتاهی کنند
[ترجمه ترگمان]او به زن ها دستور داد که در مقابل شخص سلطنتی تعظیم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She swept him a curtsy.
[ترجمه گوگل]او را جار زد
[ترجمه ترگمان]تعظیم کرد و تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She gave a curtsy.
[ترجمه گوگل]او یک لجبازی داد
[ترجمه ترگمان]تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ballerina bobbed a curtsy ( to the audience ) before leaving the stage.
[ترجمه گوگل]بالرین قبل از خروج از صحنه، با صدای بلند (به تماشاگران) برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]The قبل از ترک صحنه تعظیم کردند (به حضار)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She managed the curtsy without falling although she was less calm than she appeared.
[ترجمه گوگل]او بدون اینکه زمین بخورد کنترل کرد، اگرچه کمتر از آنچه به نظر می رسید آرام بود
[ترجمه ترگمان]با این که او کم تر از آن که به نظر می رسید آرام گرفت، تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She swept me a curtsy.
[ترجمه گوگل]او مرا به شدت جارو کرد
[ترجمه ترگمان]تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Garrett Breedlove: Not much chance of that unless you curtsy on my face real soon.
[ترجمه گوگل]گرت بریدلاو: شانس زیادی برای این کار وجود ندارد، مگر اینکه به زودی چهره من را کوتاه کنید
[ترجمه ترگمان]این هیچ شانسی برای این کار نیست مگر اینکه به زودی به صورت من تعظیم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The girl dropped ( BoBBed ) a curtsey ( curtsy ).
[ترجمه گوگل]دختر ( BoBBed ) کرتسی ( کرسی ) انداخت
[ترجمه ترگمان]دخترک تعظیم کرد (تعظیم کرد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His lordship gave me an indulgent look, and acknowledged my curtsy very graciously.
[ترجمه گوگل]ارباب او نگاهی مهربان به من نشان داد و با مهربانی به تندی من تصدیق کرد
[ترجمه ترگمان]عالی جناب نگاهی به من انداخت و مودبانه تعظیم کرد و مودبانه تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Susan with her basket met Stumpy at the comer of BroadStreet. Susan made curtsy.
[ترجمه گوگل]سوزان با سبدش با استامپی در خیابان BroadStreet ملاقات کرد سوزان کوتاهی کرد
[ترجمه ترگمان]سوزان با سبدی که در گوشه of قرار داشت، با Stumpy روبه رو شد سوزان تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعظیم (اسم)
bow, obeisance, inclining, curtsey, curtsy

ادب (اسم)
manner, politeness, complaisance, curtsey, curtsy, gentilesse, decorum, politesse, pleasance

احترام (اسم)
tribute, regard, deference, honor, greeting, respect, obeisance, curtsey, curtsy, reverence, respectability, revere

سلام یا تواضع کردن (فعل)
curtsey, curtsy

انگلیسی به انگلیسی

• feminine version of a bow made by bending the knees and lowering the body
bow by bending the knees and lowering the body (done by women)
when a woman curtsies, she lowers her body briefly, bending her knees and holding her skirt with both hands, as a way of showing respect.

پیشنهاد کاربران

بپرس