1. she treated us curtly
او با تندی و بی ادبی با ما رفتار کرد.
2. He nodded curtly and walked away.
[ترجمه گوگل]سرش رو تکون داد و رفت
[ترجمه ترگمان]او به تندی سرش را تکان داد و دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به تندی سرش را تکان داد و دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Steve answered curtly and turned his back on me.
[ترجمه گوگل]استیو کوتاه جواب داد و به من پشت کرد
[ترجمه ترگمان]استیو به تندی جواب داد و پشتش را به من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]استیو به تندی جواب داد و پشتش را به من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. "I'm leaving," she said curtly.
[ترجمه گوگل]او کوتاه گفت: "من می روم "
[ترجمه ترگمان]او به خشکی گفت: من دارم میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به خشکی گفت: من دارم میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The request was curtly refused.
[ترجمه گوگل]این درخواست به صراحت رد شد
[ترجمه ترگمان]این تقاضا بسیار کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تقاضا بسیار کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. An affected young man with acne ordered me curtly to get out.
[ترجمه گوگل]یک مرد جوان مبتلا به آکنه به من دستور داد که بیرون بروم
[ترجمه ترگمان]جوانی که تحت تاثیر آکنه نشسته بود به من دستور داد که بیرون بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جوانی که تحت تاثیر آکنه نشسته بود به من دستور داد که بیرون بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Mrs. Sun replied curtly, not paying much attention to him.
[ترجمه گوگل]خانم سان بدون توجه به او کوتاه جواب داد
[ترجمه ترگمان]خانم آ سون به تندی جواب داد: توجه زیادی به او نداشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خانم آ سون به تندی جواب داد: توجه زیادی به او نداشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He told me curtly to get on with it.
[ترجمه گوگل]او با صراحت به من گفت که ادامه بده
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که با این قضیه کنار بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که با این قضیه کنار بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There was the captain curtly pleading as before.
[ترجمه گوگل]کاپیتان مثل قبل به صراحت التماس می کرد
[ترجمه ترگمان]سروان با لحن تندی به او التماس کرد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سروان با لحن تندی به او التماس کرد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The cafe owner said curtly, " No. I don't know any girl like that. "
[ترجمه گوگل]صاحب کافه با صراحت گفت: "نه من هیچ دختری را نمی شناسم "
[ترجمه ترگمان]صاحب کافه به اختصار گفت: \" نه، من هیچ دختری مثل آن را نمی شناسم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صاحب کافه به اختصار گفت: \" نه، من هیچ دختری مثل آن را نمی شناسم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Gilded industry can be divided into curtly as and Centre ( hplc ) paper bronzing products bronzing.
[ترجمه گوگل]صنعت طلاکاری را می توان به برنز کردن محصولات برنزی کاغذی به صورت کوتاه و مرکز (hplc) تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]صنعت Gilded می تواند به اختصار و به اختصار (hplc)برای محصولات bronzing divided (hplc)تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صنعت Gilded می تواند به اختصار و به اختصار (hplc)برای محصولات bronzing divided (hplc)تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Sonny said curtly to Clemenza, " You take care of him? "
[ترجمه گوگل]سانی کوتاه به کلمنزا گفت: "تو از او مراقبت می کنی؟"
[ترجمه ترگمان]سانی با لحنی جدی به clemenza گفت: \"شما از او مراقبت می کنید؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سانی با لحنی جدی به clemenza گفت: \"شما از او مراقبت می کنید؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He listened and then said curtly, " OK, I'll tell him. "
[ترجمه گوگل]او گوش داد و سپس با قاطعیت گفت: باشه بهش میگم
[ترجمه ترگمان]او گوش داد و بعد مختصر گفت: \" بسیار خوب، به او خواهم گفت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او گوش داد و بعد مختصر گفت: \" بسیار خوب، به او خواهم گفت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His mother moved curtly aside to let him pass.
[ترجمه گوگل]مادرش به آرامی کنار رفت تا اجازه دهد او بگذرد
[ترجمه ترگمان]مادرش از او جدا شد و به او اجازه عبور داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مادرش از او جدا شد و به او اجازه عبور داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید