صفت ( adjective )
حالات: curter, curtest
مشتقات: curtly (adv.), curtness (n.)
حالات: curter, curtest
مشتقات: curtly (adv.), curtness (n.)
• (1) تعریف: unpleasantly abrupt; brusque.
• مترادف: abrupt, brisk, brusque, short
• متضاد: expansive
• مشابه: bluff, blunt, crusty, gruff, plump, rude, snappish, snippy, unceremonious
• مترادف: abrupt, brisk, brusque, short
• متضاد: expansive
• مشابه: bluff, blunt, crusty, gruff, plump, rude, snappish, snippy, unceremonious
- His curt greeting made me wonder what had upset him.
[ترجمه گوگل] سلام کوتاه او باعث شد به این فکر کنم که چه چیزی او را ناراحت کرده است
[ترجمه ترگمان] سلام و سلام نظامی او مرا متعجب ساخت که چرا او را ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سلام و سلام نظامی او مرا متعجب ساخت که چرا او را ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm sorry I was curt with you earlier; I was under a lot of pressure.
[ترجمه مجید طرقی] نمی دانم از چه ناراحت بود که خشک و کوتاه با من حال و احوال کرد.|
[ترجمه گوگل] متاسفم که قبلاً با شما کوتاه آمدم من خیلی تحت فشار بودم[ترجمه ترگمان] متاسفم که زود با شما کوتاه بودم؛ تحت فشار زیادی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: short; terse.
• مترادف: short, terse
• متضاد: voluble
• مشابه: abbreviated, brief, concise, laconic, pithy, succinct
• مترادف: short, terse
• متضاد: voluble
• مشابه: abbreviated, brief, concise, laconic, pithy, succinct
- The announcement of his resignation was curt and without mention of any reasons.
[ترجمه گوگل] اعلام استعفای وی کوتاه و بدون ذکر دلیل بود
[ترجمه ترگمان] خبر استعفای او مختصر و بدون ذکر دلایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خبر استعفای او مختصر و بدون ذکر دلایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید