- The symptoms were so clear that even a cursory examination of the patient would have resulted in a confident diagnosis.
[ترجمه گوگل] علائم به قدری واضح بود که حتی یک معاینه گذرا از بیمار به تشخیص مطمئن منجر می شد [ترجمه ترگمان] این نشانه ها حاکی از آن بودند که حتی یک معاینه سرسری از بیمار منجر به تشخیص قطعی خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He'd only given the report a cursory glance and was therefore not prepared to discuss it.
[ترجمه گوگل] او فقط نگاهی گذرا به این گزارش انداخته بود و به همین دلیل آمادگی بحث در مورد آن را نداشت [ترجمه ترگمان] فقط نگاهی سرسری به او انداخته بود و بنابراین حاضر نبود در این مورد بحث کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the cursory reading of a text
قرائت سرسری متن
2. He put aside the papers after a cursory study.
[ترجمه گوگل]پس از مطالعه ای گذرا، اوراق را کنار گذاشت [ترجمه ترگمان]کاغذها را پس از یک مطالعه سرسری به کناری نهاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Even a cursory glance at the figures will tell you that sales are down this year.
[ترجمه مهدی] حتی یک نگاه گذرا به این ارقام به شما خواهد گفت که فروش سال جاری پایین آمده است
|
[ترجمه گوگل]حتی یک نگاه گذرا به ارقام به شما می گوید که فروش امسال کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]حتی یک نگاه سرسری به این ارقام به شما خواهد گفت که فروش امسال پایین آمده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. After a cursory glance at the report he frowned.
[ترجمه گوگل]بعد از نگاهی گذرا به گزارش اخم کرد [ترجمه ترگمان]پس از یک نگاه مختصر به گزارش، اخم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He signed with only a cursory glance at the report.
[ترجمه گوگل]او تنها با یک نگاه گذرا به گزارش امضا کرد [ترجمه ترگمان]او با نگاهی سرسری به گزارش امضا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Police arrived within minutes and conducted a cursory search of the property.
[ترجمه گوگل]پلیس در عرض چند دقیقه به محل رسید و یک جستجوی گذرا از ملک انجام داد [ترجمه ترگمان]پلیس در عرض چند دقیقه وارد شد و جستجوی سرسری ملک را انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Yet a cursory look at these systems reveals that in practice the police still influence the process greatly.
[ترجمه گوگل]با این حال، نگاهی گذرا به این سیستمها نشان میدهد که در عمل، پلیس همچنان بر فرآیند تأثیر زیادی دارد [ترجمه ترگمان]با این حال نگاهی سرسری به این سیستم ها نشان می دهد که در عمل، پلیس هنوز این فرآیند را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A cursory perusal of my file of pupils' pursuits in both primary and secondary schools shows similar experiences and reflections.
[ترجمه گوگل]مطالعه گذرا پرونده من از پیگیری های دانش آموزان در مدارس ابتدایی و متوسطه تجربیات و تأملات مشابهی را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]مرور کوتاهی از فایل من از دانش آموزان در مدارس ابتدایی و متوسطه، تجربیات و بازتاب های مشابهی را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A cursory glance at the literature in this field reveals the importance of suspicions concerning gossiping groups of women.
[ترجمه گوگل]نگاهی گذرا به ادبیات این حوزه اهمیت شبهات مربوط به گروه های شایعه زن را آشکار می کند [ترجمه ترگمان]نگاهی سرسری به ادبیات در این زمینه، اهمیت سو ظن ها در مورد گروهه ای شایعه پراکن را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The eunuch had made a cursory search and then had reported the matter to Prince Narouz.
[ترجمه گوگل]خواجه جست و جوی گذرا کرده بود و بعد موضوع را به شاهزاده ناروز گزارش داده بود [ترجمه ترگمان]خواجه یک جستجوی سرسری انجام داده و سپس موضوع را به شاهزاده Narouz گزارش داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He takes a cursory look inside(sentence dictionary), then hurries back to the cabin.
[ترجمه گوگل]نگاهی گذرا به داخل (فرهنگ جملات) می اندازد، سپس با عجله به کابین برمی گردد [ترجمه ترگمان]نگاهی سرسری به داخل فرهنگ لغت می اندازد)، سپس با عجله به طرف کابین برمی گردد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Even the most cursory glance showed me the crowd did look awfully grand.
[ترجمه گوگل]حتی گذراترین نگاه به من نشان داد که جمعیت به طرز وحشتناکی بزرگ به نظر می رسند [ترجمه ترگمان]حتی the نگاه سرسری به من نشان می داد که جمعیت خیلی بزرگ به نظر می رسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A cursory look at behavior in organizations suggests that Machiavelli is still active among us, doling out advice.
[ترجمه گوگل]نگاهی گذرا به رفتار در سازمانها نشان میدهد که ماکیاولی هنوز در میان ما فعال است و توصیههایی میکند [ترجمه ترگمان]نگاهی سرسری به رفتار در سازمان ها حاکی از آن است که ماکیاولی همچنان در میان ما فعال است و پند را به هم می ریزد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. After a cursory search the carrier was waved through.
[ترجمه گوگل]پس از یک جستجوی گذرا، حامل از آن عبور کرد [ترجمه ترگمان]و پس از یک جستجوی سرسری، کالسکه به راه افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سرسری (صفت)
cursory, perfunctory, superficial, dilettantish
با سرعت و بی دقتی (صفت)
cursory
از روی سرعت و عجله (صفت)
cursory
انگلیسی به انگلیسی
• superficial, perfunctory, brief, hasty a cursory glance or examination is a brief one in which you do not pay much attention to detail.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Done quickly with little attention to detail ⏱️ 🔍 مترادف: Superficial ✅ مثال: He gave a cursory glance at the report before the meeting.