curses

جمله های نمونه

1. curses sprang to his lips
دشنام از لبانش جاری شد.

2. he curses too much
او خیلی بددهنی می کند.

3. such curses are unworthy of a gentleman like you
این دشنام ها در شان آقایی مثل شما نیست.

4. such curses as poverty and illiteracy
بدبختی هایی همچون فقر و بی سوادی

5. they rained curses on him
او را فحش باران کردند.

6. to hail curses on someone
کسی را به باد فحش گرفتن

7. a volley of curses
بارانی از فحش

8. we did not pay attention to his curses
به دشنام های او توجه نکردیم.

9. the driver then volleyed us a string of curses
سپس راننده رگباری از ناسزا نثارمان کرد.

10. she showed great restraint and did not answer her curses
خویشتنداری زیاد از خود نشان داد و دشنام های او را پاسخ نداد.

11. when he saw me, he discharged a string of curses
مرا که دید افتاد به فحاشی.

12. the despoilment of the country's natural resources by one generation will occasion the curses of other generations
تاراج منابع طبیعی کشور توسط یک نسل موجب نفرین نسل های دیگر خواهد شد.

پیشنهاد کاربران

غیر فعل به عنوان حرف ندا هم ازش استفاده میشه و در مواقع ناراحتی و برای تاسف میگن.
معادل این کلمات ( معنی نه معادل! ) لعنت! گندش بزنن! اه!
Curses! Foiled again
فحش
to hail curses on someone
کسی را به باد فحش گرفتن

بپرس