صفت ( adjective )
مشتقات: currishly (adv.), currishness (n.)
مشتقات: currishly (adv.), currishness (n.)
• (1) تعریف: of or characteristic of a cur.
• (2) تعریف: mean or bad-tempered; snarling.
• مشابه: mean
• مشابه: mean
- His currish temper has caused much tension in their relationship.
[ترجمه گوگل] خلق و خوی بد او باعث تنش زیادی در روابط آنها شده است
[ترجمه ترگمان] خلق و خوی او باعث ایجاد تنش زیادی در روابط آن ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خلق و خوی او باعث ایجاد تنش زیادی در روابط آن ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: low or despicable.
- a currish act