curling up

پیشنهاد کاربران

I'm curling up with embarrassment. دارم از خجالت اب میشم.
curling Up: بصورت مارپیچ یا حلقه به هوا بلند شدن ( منظور دود ) : ، The thin smoke curling up from . . .
خود را سرگرم کردن
خود را جمع کردن
در هنگام خوابیدن پاها را در شکم جمع کردن

بپرس