curd

/ˈkɜːrd//kɜːd/

معنی: کشک، بستن، دلمه شدن
معانی دیگر: (بیشتر به صورت جمع) لور، کرک، شیر دلمه شده (که شیرابه ی آن را گرفته باشند)، شیربسته شده، بستن در مورد شیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (sometimes pl.) a soft, diffuse solid obtained from milk that can be eaten or made into cheese.

(2) تعریف: a clotted substance that resembles curd.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: curds, curding, curded
• : تعریف: to produce curd from or turn into curd; coagulate.
مشابه: coagulate

جمله های نمونه

1. Curd took the group, seated in a large circle, through the various steps of coping with grief.
[ترجمه گوگل]کورد گروهی را که در یک دایره بزرگ نشسته بودند، از مراحل مختلف کنار آمدن با اندوه عبور داد
[ترجمه ترگمان]curd گروه را گرفت، در یک دایره بزرگ نشسته بود، از مراحل مختلف مقابله با غم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is actually a scalded curd cheese, the curds being heated in the whey before being drained.
[ترجمه گوگل]این در واقع یک پنیر دلمه آب شده است که کشک قبل از آب پنیر در آب پنیر گرم می شود
[ترجمه ترگمان]این پنیر در حقیقت پنیر خامه ای دارد و پنیر تازه قبل از خشک شدن در کشک گرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Modifications in curd treatment result in cheeses that are different in moisture content, body and texture, and flavor and aroma.
[ترجمه گوگل]تغییرات در تیمار کشک منجر به پنیرهایی می شود که از نظر رطوبت، بدن و بافت و طعم و عطر متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]اصلاحاتی در درمان curd، منجر به پنیرهای مختلف در محتوای رطوبت، بدن و بافت، و طعم و طعم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Writers of old recipes often claimed that lemon curd keeps for years.
[ترجمه گوگل]نویسندگان دستور العمل های قدیمی اغلب ادعا می کردند که کشک لیمو برای سال ها نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]نویسندگان دستور العمل های قدیمی اغلب ادعا می کنند که curd لیمو برای سال ها ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Worse than that, her fresh lemon curd had been reduced to leftovers.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن این بود که کشک لیموی تازه او به باقیمانده تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن بود که curd fresh از باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fried bean curd put one in mind of oriental griddle cakes and needed the hot sauces to extract their inscrutable flavour.
[ترجمه گوگل]کشک لوبیا سرخ شده کیک های سرخ شده شرقی را در ذهن داشت و به سس های تند نیاز داشت تا طعم بی نظیر آنها را استخراج کند
[ترجمه ترگمان]خمیر لوبیا و خمیر لوبیا یکی را در مغز ما فرو می برد و به چاشنی داغ آن نیاز داشت تا طعم inscrutable را از آن بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cottage, cream and curd cheeses are probably the best known of the fresh cheeses of Britain.
[ترجمه گوگل]پنیرهای کلبه، خامه ای و کشک احتمالاً شناخته شده ترین پنیرهای تازه بریتانیا هستند
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد پنیر و پنیر به بهترین شکل از پنیرهای تازه انگلستان شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes, on top of the milk curd, a layer of thick fresh cream was poured.
[ترجمه گوگل]گاهی روی کشک شیر یک لایه خامه تازه غلیظ می ریختند
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات در بالای شیر curd، یک لایه کرم تازه پر از کرم ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The drained curd, now a solid mass, is turned out of the muslin and the really hard work of milling begins.
[ترجمه گوگل]کشک آبکش شده که اکنون یک توده جامد است، از موسلین خارج می شود و کار واقعا سخت آسیاب آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]The که در حال حاضر یک توده جامد است از the بیرون می آید و کار سخت آسیاب شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My attempt to follow that with a lemon curd tart was a bit half-hearted.
[ترجمه گوگل]تلاش من برای پیروی از آن با تارت کشک لیمو کمی نیمه کاره بود
[ترجمه ترگمان]تلاش من برای ادامه دادن آن با یک تارت لیمو یک تکه کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The curd is truly tough and elastic.
[ترجمه گوگل]کشک واقعا سفت و الاستیک است
[ترجمه ترگمان]The واقعا مقاوم و انعطاف پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The curd is cut, stirred, and heated with continuous stirring to separate curd and whey.
[ترجمه گوگل]کشک را بریده، هم می زنند و با هم زدن مداوم حرارت می دهند تا کشک و آب پنیر جدا شوند
[ترجمه ترگمان]The بریده می شود، تکان می خورد و با تحریک مداوم به curd و کشک جداگانه حرارت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To the straight forward lemon curd, a couple of sponge fingers, broken up, are sometimes added.
[ترجمه گوگل]به کشک لیموی مستقیم، گاهی چند انگشت اسفنجی خرد شده اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]دو انگشت اسفنجی که به جلو خم شده، گاهی اوقات اضافه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The curd for cheeses to be subsequently ripened is formed with starter and a milk-clotting ingredient.
[ترجمه گوگل]کشک پنیرهایی که باید بعداً رسیده شوند با استارتر و یک ماده لخته کننده شیر تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]متعاقبا The برای پنیرهای ساخته شده با استارتر و یک عامل انعقاد کننده شیر شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشک (اسم)
whey, curd

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

دلمه شدن (فعل)
clabber, curdle, curd, clot, jell, quail

انگلیسی به انگلیسی

• milk product which is eaten as a food or made into cheese

پیشنهاد کاربران

1. لور 2. دَلَمه 3. ( در ترکیب ) کِرمِ
مثال:
curd cheese can be substituted for yogurt
کِرمِ پنیر می تواند جاشین برای ماست بشود.
پنیر کورد
نوعی پنیر بدون نمک و بیشتر در غذاهای هندی استفاده میشه
curd ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: دَلَمه
تعریف: بخشی از پروتئین های شیر که با افزودن پنیرمایه یا زی‏مایه‏های مشابه منعقد شده باشد
واژه ی انگلیسی curd به معنی کشک، شیر بسته شده، ماست، با واژه ی ترکی " قؤرود" به معنی کشک سنجدنی است.

بپرس