cupidity

/kjuːˈpɪdɪti//kjuːˈpɪdɪti/

معنی: طمع، حرص واز برای بدست اوردن مال
معانی دیگر: آز، آزمندی، حرص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: exceptional desire for money or other material possessions; greed.
متضاد: generosity
مشابه: avarice, greed

- The owners of these factories were motivated by cupidity and paid workers as little as possible.
[ترجمه گوگل] انگیزه صاحبان این کارخانه ها بداخلاقی بود و حداقل دستمزد کارگران را پرداخت می کردند
[ترجمه ترگمان] صاحبان این کارخانجات با حرص و طمع انگیزه می گرفتند و تا آنجا که ممکن بود کارگران را پرداخت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the root of all his misfortunes was cupidity
ریشه ی تمام بدبختی های او آزمندی بود.

2. Her cupidity is well known.
[ترجمه گوگل]تنبلی او به خوبی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]آزمندی او مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rincewind took a few steps forward, cupidity moving him as easily as if he were on little wheels.
[ترجمه گوگل]رینسویند چند قدم به جلو رفت و قیافش او را به راحتی حرکت داد، انگار روی چرخ های کوچکی بود
[ترجمه ترگمان]Rincewind چند قدم به جلو برداشت، حرص و آز او را چنان به حرکت درآورد که گویی روی چرخ های کوچک چرخ می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a glimmer of cupidity in those small, cunning eyes of his.
[ترجمه گوگل]در آن چشمان کوچک و حیله گر او نوری از هوس بود
[ترجمه ترگمان]در آن چشمان کوچک و زیرک او بارقه ای از حرص وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His eyes gave him away, shining with cupidity.
[ترجمه گوگل]چشمانش او را از بین می برد و از حماقت می درخشید
[ترجمه ترگمان]نگاهش با حرص و آز از او دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its whole history is known and is a sad example of cupidity overriding respect for beauty and history.
[ترجمه گوگل]کل تاریخ آن شناخته شده است و نمونه غم انگیزی است از احترام به زیبایی و تاریخ
[ترجمه ترگمان]کل تاریخ آن مشهور است و یک نمونه غمگین از حرص و طمع برجسته برای زیبایی و تاریخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It certainly was not worth throw a veil of innocence over such palpable human cupidity.
[ترجمه گوگل]مطمئناً ارزش نداشت که پرده ای از بی گناهی را بر روی چنین حماقت ملموس انسانی انداخت
[ترجمه ترگمان]مسلما ارزش آن را نداشت که بر چنین حرص و آز انسانی آشکار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A method for seal identification is proposed, which based on cupidity algorithm and polygon triangulation cutting algorithm in computational geometry.
[ترجمه گوگل]روشی برای شناسایی مهر پیشنهاد شده است که بر اساس الگوریتم کوپیدیتی و الگوریتم برش مثلثی چند ضلعی در هندسه محاسباتی است
[ترجمه ترگمان]روشی برای شناسایی آب بندی پیشنهاد شده است که براساس الگوریتم cupidity و الگوریتم برش triangulation چند ضلعی در هندسه محاسباتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One is tradition algorithm, which consists branch and bound method, improving loop method, cupidity algorithm, MST algorithm, MM algorithm, insertion method.
[ترجمه گوگل]یکی الگوریتم سنت است که شامل روش شاخه و کران، روش حلقه بهبود، الگوریتم کوپیدیتی، الگوریتم MST، الگوریتم MM، روش درج است
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم سنتی است، که شامل روش شاخه و کران، بهبود روش حلقه، الگوریتم طمع، الگوریتم MST، الگوریتم MM، روش درج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This text has mainly analysed and improved on DIJKSTRA arithmatic to apply cupidity arithmatic.
[ترجمه گوگل]این متن عمدتاً روی حساب DIJKSTRA برای اعمال محاسبات کوپیدیتی تحلیل و بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]این متن به طور عمده در مورد dijkstra arithmatic تحلیل و اصلاح شده است تا حرص و طمع به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طمع (اسم)
avarice, greed, covetousness, cupidity, avidity

حرص واز برای بدست اوردن مال (اسم)
cupidity

انگلیسی به انگلیسی

• greed
cupidity is a greedy desire for money and possessions; a formal word.

پیشنهاد کاربران

حرص و طمع برای بدست آوردن ثروت و قدرت
انجام کار احمقانه به خاطر عشق و علاقه

بپرس