cumulation

/ˌkjuːmjəˈleɪʃən//ˌkjuːmjʊˈleɪʃən/

معنی: انباشتگی، توده، جمع اوری، گرد اوری
معانی دیگر: گرداوری، جمع اوری، انباشتگی، توده

جمله های نمونه

1. New editions will essentially be cumulations and therefore a longer gap will exist between editions.
[ترجمه گوگل]نسخه های جدید اساساً انباشته خواهند بود و بنابراین فاصله طولانی تری بین نسخه ها وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]نسخه های جدید اساسا cumulations خواهند بود و بنابراین یک فاصله طولانی تر بین نسخه های چاپ وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Case studies are an integral part of knowledge cumulation.
[ترجمه گوگل]مطالعات موردی بخشی جدایی ناپذیر از انباشت دانش هستند
[ترجمه ترگمان]مطالعات موردی بخش مهمی از cumulation دانش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It also puts forward a new index "time cumulation of wheel tracking deformation" to appraise wheel tracking test, and this appraised method is better than the index of dynamic stability.
[ترجمه گوگل]همچنین یک شاخص جدید "انباشت زمان تغییر شکل ردیابی چرخ" را برای ارزیابی تست ردیابی چرخ ارائه می دهد و این روش ارزیابی شده بهتر از شاخص پایداری دینامیکی است
[ترجمه ترگمان]همچنین یک شاخص جدید برای \"تغییر شکل ردیابی چرخ\" به آزمایش ردیابی چرخ مطرح می کند، و این روش ارزیابی بهتر از شاخص ثبات دینامیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cumulation and expression of the signal wander in optical cable digital line systems are discussed.
[ترجمه گوگل]تجمع و بیان سرگردان سیگنال در سیستم های خط دیجیتال کابل نوری مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]The و بیان سیگنال در سیستم های خطی کابل نوری مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Olaquindox has the toxic function of cumulation, heredity and seduction.
[ترجمه گوگل]Olaquindox دارای عملکرد سمی تجمع، وراثت و اغواگری است
[ترجمه ترگمان]Olaquindox دارای نقش سمی of، وراثت و اغوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cumulation - consuming amount had been allowed a discount could not used for a second member card.
[ترجمه گوگل]انباشت - مقدار مصرفی مجاز بود و نمی‌توان از آن برای کارت عضو دوم استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]مقدار مصرف cumulation اجازه داده شد که برای یک کارت عضو دوم تخفیف استفاده نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cumulation in each sample plot was a little different with the annual litter production.
[ترجمه گوگل]تجمع در هر قطعه نمونه با تولید سالانه بستر کمی متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]Cumulation در هر پلات نمونه، کمی با تولید زباله سالانه تفاوت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So are the wholesalers, who focus on advertising and credibility cumulation to achieve profits.
[ترجمه گوگل]عمده فروشان نیز همینطور هستند که برای رسیدن به سود بر تبلیغات و انباشت اعتبار تمرکز می کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عمده فروشان که بر روی تبلیغات و اعتبار سنجی تمرکز می کنند تا به سود خود دست یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its property includes low water - solubility, easy cumulation and hard biological degradation.
[ترجمه گوگل]خاصیت آن شامل حلالیت کم در آب، تجمع آسان و تخریب بیولوژیکی سخت است
[ترجمه ترگمان]ویژگی آن شامل آب کم، حلالیت آسان و تخریب شدید بیولوژیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Meanwhile, we put forward symmetric correction to resolve inherent error cumulation of point-by-point imaging modality.
[ترجمه گوگل]در همین حال، ما تصحیح متقارن را برای حل انباشت خطای ذاتی مدالیته تصویربرداری نقطه به نقطه ارائه کردیم
[ترجمه ترگمان]در همین حال، تصحیح متقارن رو به جلو برای حل cumulation خطای ذاتی از طریق modality تصویر به نقطه ای ارائه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the indexes of blood stream dynamics were steady and there were not anoxemia and the cumulation of CO
[ترجمه گوگل]اما شاخص های دینامیک جریان خون ثابت بود و آنکسمی و تجمع CO وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]اما شاخص های حرکت جریان خون ثابت بودند و and و and CO [ ۲ CO ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ] CO [ ۲ ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are three principles in concurrent punishment for several crimes, including principle of absorption, cumulation and limitative aggravation.
[ترجمه گوگل]در مجازات همزمان برای چند جرم سه اصل وجود دارد که عبارتند از اصل جذب، تجمع و تشدید
[ترجمه ترگمان]سه اصل در مجازات همزمان برای چندین جرم وجود دارد که شامل اصل جذبی، cumulation و limitative می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انباشتگی (اسم)
amplitude, accumulation, reposition, agglomeration, cumulation, repletion

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

جمع اوری (اسم)
accumulation, cumulation, muster, collection, hoarding, assemblage

گردآوری (اسم)
cumulation, collection, amassment, gathering, compilation

انگلیسی به انگلیسی

• accumulation; pile, heap

پیشنهاد کاربران

بپرس