cumber

/ˈkəmbər//ˈkʌmbə/

معنی: سختی، چیز وحشتناک
معانی دیگر: جلوگیری کردن، بازداری کردن، دست و بال (کسی را) بستن، مانع شدن، سربار شدن، مزاحم شدن، مخل بودن، (مهجور) رنج دادن، مبهوت کردن، خراب شدن، غیر قابل استفاده

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cumbers, cumbering, cumbered
(1) تعریف: to interfere with the functioning of; hinder; encumber.

(2) تعریف: to cause to be weighed down; burden.
مشابه: clog, weigh down
اسم ( noun )
• : تعریف: that which cumbers; hindrance.

جمله های نمونه

1. His heavy boots cumbered him in walking.
[ترجمه ندا] چکمه های سنگین راه رفتنش را سخت کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]چکمه های سنگینش او را در راه رفتن دست و پا می زد
[ترجمه ترگمان]چکمه های سنگین و چکمه های سنگین او را در راه رفتن صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was cumbered with house hold cares.
[ترجمه گوگل]او با مراقبت های خانه گیر بود
[ترجمه ترگمان]و از خانه پر شد و پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He cumbered himself with an overcoat on a warm day.
[ترجمه گوگل]او در یک روز گرم خود را با یک پالتو پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]خود را با پالتویی که در روز گرم پوشیده بود پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's because the deteriorate of environment not only cumber the development of society but also directly intimidate the survival of human today.
[ترجمه گوگل]به این دلیل که وخامت محیط زیست نه تنها توسعه جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه مستقیماً بقای انسان امروزی را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که بدتر شدن محیط نه تنها توسعه جامعه بلکه به طور مستقیم بقای بشریت را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let not the dark thee cumber.
[ترجمه گوگل]مبادا تاریکی تو را دست و پا کند
[ترجمه ترگمان]بگذار چیز تاریک تو خراب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We shall not cumber our thought with his reproaches.
[ترجمه گوگل]ما فکر خود را با سرزنش های او سخت نخواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما از این سرزنش و سرزنش های او نخواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dont's want to cumber with my teacher.
[ترجمه گوگل]نمی خواهم با معلمم دست و پنجه نرم کنم
[ترجمه ترگمان]دلت نمی خواهد با معلمم زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You don't want to cumber with anyone!
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید با کسی دست و پنجه نرم کنید!
[ترجمه ترگمان]تو که نمی خوای با کسی باشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cumber, a Pakistani-born Muslim who is chief executive of the Austin-based mobile imaging company SozoTek, will work to improve the U. S. image within the 57-nation Islamic group, the White House said.
[ترجمه گوگل]کاخ سفید گفت که کامبر، یک مسلمان پاکستانی الاصل که مدیر اجرایی شرکت تصویربرداری موبایلی مستقر در آستین، SozoTek است، برای بهبود وجهه ایالات متحده در این گروه اسلامی 57 کشوری تلاش خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]cumber، یک مسلمان متولد پاکستان که مدیر اجرایی شرکت تصویربرداری ماهواره ای آستین بر پایه آستین است، تلاش خواهد کرد تا ایالات متحده را بهبود بخشد اس به گفته کاخ سفید، تصویر درون گروه ۵۷ کشوری اسلامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First of all, the paper locates the key factors that cumber comparative advantage of the traditional Chinese medicine, and shows the necessity of the change from static to dynamic state in knowledge.
[ترجمه گوگل]اول از همه، این مقاله عوامل کلیدی را که مزیت نسبی طب سنتی چینی را سخت می‌کند، مشخص می‌کند و لزوم تغییر از حالت ایستا به پویا در دانش را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اول از همه، این مقاله بر عوامل کلیدی تاثیر می گذارد که مزیت مقایسه ای پزشکی سنتی چینی را نشان می دهد و لزوم تغییر از حالت ایستا به حالت دینامیک در دانش را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The product is suitable for the person who can swim. It does not cumber your action and speed, use comfortable security.
[ترجمه گوگل]این محصول برای افرادی که می توانند شنا کنند مناسب است این کار و سرعت شما را کم نمی کند، از امنیت راحت استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]محصول برای کسی که می تواند شنا کند مناسب است آن کار و سرعت خود را تغییر نمی دهد، از امنیت راحت استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The five coverings which usually are the hurdles in practice, such as avarice, wrath, dullness, agitation and doubt, can't cumber him.
[ترجمه گوگل]پنج پوششی که معمولاً مانع در عمل هستند، مانند بخل، غضب، کسالت، بی قراری و شک، نمی تواند او را مهار کند
[ترجمه ترگمان]پنج پوشش بیرونی که معمولا the در کار است، از قبیل حرص، خشم و تردید، ناراحتی و تردید است که نمی تواند او را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Asked about why it took so long, White House spokeswoman Dana Perino said, "The president wanted to find the right person and he found that in Sada Cumber. "
[ترجمه گوگل]دانا پرینو، سخنگوی کاخ سفید، در پاسخ به سوالی درباره اینکه چرا اینقدر طولانی شد، گفت: "رئیس جمهور می خواست فرد مناسب را پیدا کند و این را در سادا کامبر پیدا کرد "
[ترجمه ترگمان]سخنگوی کاخ سفید، دنا Perino، در پاسخ به این پرسش که چرا اینقدر طول کشید، گفت: \" رئیس جمهور می خواست فرد مناسب را پیدا کند و متوجه شد که در سادا cumber
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Further more, they generate series of educational problems and ethical conflicts, and cumber healthy development of the basic education and progress of the society in the reform practice.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها مجموعه ای از مشکلات تربیتی و تعارضات اخلاقی را ایجاد می کنند و توسعه سالم آموزش پایه و پیشرفت جامعه را در عمل اصلاحی به هم می ریزند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن ها مشکلات آموزشی و تعارضات اخلاقی را تولید می کنند و توسعه سالم آموزش پایه و پیشرفت جامعه را در عمل اصلاح ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

چیز وحشتناک (اسم)
cumber

انگلیسی به انگلیسی

• hinder, bother, encumber

پیشنهاد کاربران

بپرس