cultured

/ˈkəlt͡ʃərd//ˈkʌlt͡ʃəd/

معنی: تربیت شده، پرورده، تحصیل کرده، مهذب
معانی دیگر: کشت شده، با فرهنگ، با فضل و کمال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: attained through cultivation; cultivated.
مترادف: cultivated

- They have traveled to many places and have cultured tastes.
[ترجمه گوگل] آنها به جاهای زیادی سفر کرده اند و سلیقه فرهنگی دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها به مکان های زیادی سفر کرده اند و طعم فرهنگی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: refined in manners or education; sophisticated.
مترادف: civilized, cultivated, refined, sophisticated
متضاد: ignorant, uncultured, wild
مشابه: accomplished, couth, educated, elegant, fine, finished, genteel, highbrow, mannerly, polished, polite, tasteful, thoroughbred, urbane, well-bred

- The cultured audience understood all the allusions in the play.
[ترجمه گوگل] مخاطب فرهیخته تمام کنایه های نمایش را درک می کرد
[ترجمه ترگمان] تماشاگران با فرهنگ همه اشارات نمایشنامه را درک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: grown or produced in an artificial and controlled manner.
مشابه: processed

- cultured pearls
[ترجمه گوگل] مرواریدهای پرورشی
[ترجمه ترگمان] pearls با فرهنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- cultured eggs
[ترجمه گوگل] تخم مرغ پرورشی
[ترجمه ترگمان] تخم مرغ های فرهنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: produced using a bacterial culture.
مشابه: cultivated

- cultured cheese
[ترجمه گوگل] پنیر پرورشی
[ترجمه ترگمان] پنیر cultured
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cultured pearls
مروارید کشت شده (مصنوعی)

2. a cultured person
آدم فرهیخته (با فرهنگ)

3. bacteria cultured for vaccine production
ترکیزه هایی که به منظور تولید واکسن کشت شده اند

4. this is the room in which cells and tissues of plants are cultured
این اتاقی است که در آن یاخته و بافت گیاهان را کشت می دهند.

5. His behaviour was suggestive of a cultured man.
[ترجمه گوگل]رفتار او حکایت از یک مرد فرهیخته داشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به یک مرد با فرهنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a cultured man with a wide circle of friends.
[ترجمه گوگل]او مردی فرهیخته است که دوستان زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]او مردی با فرهنگ است که دایره وسیعی از دوستان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a suave, cool and cultured man.
[ترجمه گوگل]او مردی متین، خونسرد و با فرهنگ است
[ترجمه ترگمان]آدم مودب و با فرهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His voice was cultured and unmistakably English.
[ترجمه گوگل]صدای او فرهیخته و بی تردید انگلیسی بود
[ترجمه ترگمان]صدایش با فرهنگ و به وضوح انگلیسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is not easy to distinguish cultured pearls from genuine pearls.
[ترجمه گوگل]تشخیص مرواریدهای پرورشی از مرواریدهای اصیل آسان نیست
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن مرواریدهای تحصیل کرده از مروارید واقعی آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I loved her combination of cultured sophistication and working-class humor.
[ترجمه گوگل]من ترکیب او از پیچیدگی فرهنگی و طنز طبقه کارگر را دوست داشتم
[ترجمه ترگمان]من ترکیبی از پیچیدگی فرهنگی و شوخ طبعی برای طبقه کارگر را دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sempaio is a highly cultured lawyer with a love of classical music.
[ترجمه گوگل]Sempaio یک وکیل بسیار فرهیخته و عاشق موسیقی کلاسیک است
[ترجمه ترگمان]Sempaio یک وکیل بسیار تحصیل کرده است که عاشق موسیقی کلاسیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole manuscript is illuminated by a genuinely cultured temperament.
[ترجمه گوگل]کل نسخه خطی با خلق و خوی واقعاً فرهیخته روشن شده است
[ترجمه ترگمان]کل دست نوشته با خلق و خویی کاملا فرهنگی روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First the donor cells had to be cultured and genetically transformed, which could take weeks or months.
[ترجمه گوگل]ابتدا سلول‌های اهداکننده باید کشت و تبدیل ژنتیکی می‌شدند که ممکن است هفته‌ها یا ماه‌ها طول بکشد
[ترجمه ترگمان]اول، سلول های دهنده باید کشت شوند و به طور ژنتیکی تغییر شکل دهند، که می تواند هفته ها یا ماه ها طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His voice was cultured Oxbridge, and the grim intent in that voice made Cardiff and Pearce stand obediently aside.
[ترجمه گوگل]صدای او آکسبریج فرهیخته بود، و نیت تلخ آن صدا باعث شد کاردیف و پیرس مطیعانه کنار بایستند
[ترجمه ترگمان]صدایش با فرهنگ cultured بود، و نیت شوم در آن صدا، کاردیف و Pearce، اطاعت از او را به کناری کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had advantages, of course: a moneyed and cultured background, and a great canniness in finding the right teachers.
[ترجمه گوگل]او البته مزایایی داشت: یک پیشینه پولدار و با فرهنگ، و مهارت زیادی در یافتن معلمان مناسب
[ترجمه ترگمان]البته او دارای مزایایی بود: یک زمینه پول دار و فرهنگی، و یک canniness بزرگ در پیدا کردن معلم های خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تربیت شده (صفت)
accomplished, cultured, genteel, made

پرورده (صفت)
cultured

تحصیل کرده (صفت)
cultured, educated, self-taught

مهذب (صفت)
polite, cultured, reformed, refined

انگلیسی به انگلیسی

• cultivated, refined, educated; grown in a controlled environment for scientific study (bacteria, germs, etc.)
someone who is cultured has good manners, is well educated, and knows a lot about the arts.

پیشنهاد کاربران

۱. با فرهنگ. فرهیخته ۲. پرورده. پرورش یافته ۳. پرورشی
با فرهنگ و فرهیخته؛
البته از این منظر که فرد تحصیل کرده واقعی هست و رفتار متمدنانه و قابل توجه ای داره. طبق دیکشنری کمبریج چنین فردی به ادبیات، هنر و موسیقی شناخت زیادی داره.
تو هر دانشگاهی ممکنه یک یا چند استاد بافرهنگ و فرهیخته باشه اما همه اساتید دانشگاه چنین صفتی ندارند.
( میوه، گل، مروارید، . . . ) پرورشی، دست پرورد
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
adjective
1 [more cultured; most cultured] :
🔴 having or showing good education, tastes, and manners
◀️ a cultured person
2 : grown or made under controlled conditions
◀️cultured cells/pearls
با فرهنگ - فرهیخته - تحصیل کرده
کشت شده - پرورده
Bacteria cultured
کشت باکتری
با فرهنگ
فرهیخته

بپرس