فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: culls, culling, culled
حالات: culls, culling, culled
• (1) تعریف: to sort out or select from a large collection or quantity.
• مترادف: pick, select, sort out, winnow
• مشابه: choose, pick out, sift, single
• مترادف: pick, select, sort out, winnow
• مشابه: choose, pick out, sift, single
- The air force culled the most capable pilots for the special mission.
[ترجمه گوگل] نیروی هوایی توانمندترین خلبانان را برای مأموریت ویژه از بین برد
[ترجمه ترگمان] نیروی هوایی the خلبان را برای این ماموریت ویژه جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیروی هوایی the خلبان را برای این ماموریت ویژه جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She culled pertinent quotations from all four of the author's novels for her paper.
[ترجمه گوگل] او نقل قول های مربوطه را از هر چهار رمان نویسنده برای مقاله خود جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان] She را از هر چهار کتاب مصور نویسنده برای روزنامه خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] She را از هر چهار کتاب مصور نویسنده برای روزنامه خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to reduce the size of (a group of animals) by killing.
- They culled the deer population by allowing more hunting that year.
[ترجمه گوگل] آنها با اجازه دادن به شکار بیشتر در آن سال، جمعیت آهو را از بین بردند
[ترجمه ترگمان] آن ها جمعیت گوزن ها را با اجازه شکار بیشتر در آن سال گلچین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها جمعیت گوزن ها را با اجازه شکار بیشتر در آن سال گلچین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to slaughter (an animal) because of weakness, disease, or inferiority in comparison with others of a group.
- The farmer culled all the chickens that were infected with the disease.
[ترجمه گوگل] کشاورز تمام جوجه هایی که به این بیماری مبتلا شده بودند را معدوم کرد
[ترجمه ترگمان] کشاورز همه جوجه ها را که آلوده به این بیماری بودند پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشاورز همه جوجه ها را که آلوده به این بیماری بودند پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an item picked out from among others, esp. one discarded as undesirable.
• مشابه: chaff, discard, irregular, second
• مشابه: chaff, discard, irregular, second
صفت ( adjective )
• : تعریف: of inferior quality.
• مترادف: bad, inferior, low-grade, poor, third-rate
• مشابه: cheesy, irregular, lousy, undesirable
• مترادف: bad, inferior, low-grade, poor, third-rate
• مشابه: cheesy, irregular, lousy, undesirable
- cull wood
- cull meat