- Since his culinary skills were lacking, he tended to eat out a great deal.
[ترجمه Marziye] از زمانی که مهارت های اشپزیشو از دست داده بود تمایل داشت وعده ی اصلی غذا رو بیرون بخوره .
|
[ترجمه گوگل] از آنجایی که مهارت های آشپزی او کم بود، تمایل زیادی به غذا خوردن داشت [ترجمه ترگمان] از آنجا که مهارت آشپزی او کم بود، سعی می کرد مقدار زیادی غذا بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a culinary school
مدرسه ی آشپزی
2. a masterpiece of culinary art
شاهکار هنر خوراکپزی
3. He made some wisecrack about my lack of culinary ability.
[ترجمه کتایون] او راجع به عدم توانایی من در اشپزی ، کمی شوخی کرد
|
[ترجمه گوگل]او کمی در مورد عدم توانایی من در آشپزی صحبت کرد [ترجمه ترگمان]او در مورد عدم توانایی آشپزی من اطلاعاتی به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She was keen to acquire more advanced culinary skills.
[ترجمه گوگل]او مشتاق به دست آوردن مهارت های آشپزی پیشرفته تر بود [ترجمه ترگمان]او مشتاق به دست آوردن مهارت های پیشرفته آشپزی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Fourth of July domestic culinary pyromania is followed by community pyrotechnics.
[ترجمه گوگل]چهارم ژوئیه پیرومانیا آشپزی داخلی توسط پیروتکنیک های جامعه دنبال می شود [ترجمه ترگمان]چهارم جولای of pyromania داخلی به دنبال followed pyrotechnics community community is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Keep it in the kitchen for culinary inspiration all year round.
[ترجمه گوگل]برای الهام گرفتن از آشپزی در تمام طول سال آن را در آشپزخانه نگه دارید [ترجمه ترگمان]در تمام طول سال آن را در آشپزخانه نگه دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mary learned a lot of culinary skills from Gerard.
[ترجمه گوگل]مری مهارت های آشپزی زیادی را از جرارد آموخت [ترجمه ترگمان]مری از ژرار بسیاری از مهارت های آشپزی را یاد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. No, it was thanks to my culinary abilities that Marie-Claude gave me free rein of both her kitchen and her bedchamber.
[ترجمه گوگل]نه، به لطف توانایی های آشپزی من بود که ماری کلود هم آشپزخانه و هم اتاق خوابش را به من داد [ترجمه ترگمان]نه، به خاطر توانایی های culinary من بود که ماری - کلود هر دو آشپزخانه و اتاق خواب خود را رها کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tony had all the culinary skills of a dead water buffalo.
[ترجمه گوگل]تونی تمام مهارت های آشپزی یک گاومیش مرده را داشت [ترجمه ترگمان]تونی مهارت های آشپزی یک بوفالو مرده را داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Or whatever ethnic culinary delights you are offered.
[ترجمه گوگل]یا هر نوع غذای قومی که به شما پیشنهاد می شود [ترجمه ترگمان]یا هر نوع شادی culinary که به شما داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The Academy of Culinary Arts launched its first residential course programme.
[ترجمه گوگل]آکادمی هنرهای آشپزی اولین برنامه دوره های اقامتی خود را راه اندازی کرد [ترجمه ترگمان]آکادمی هنرهای Culinary اولین برنامه اسکان را راه اندازی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Butter flavoring is available for culinary uses.
[ترجمه گوگل]طعم دهنده کره برای مصارف آشپزی در دسترس است [ترجمه ترگمان]طعم کره برای مصارف آشپزی در دسترس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Venison plays a pivotal role in our culinary heritage.
[ترجمه گوگل]گوشت آهو نقش مهمی در میراث آشپزی ما دارد [ترجمه ترگمان]venison نقش اساسی در میراث culinary بازی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پختنی (صفت)
culinary
مربوط به اشپزخانه (صفت)
culinary
اشپزخانهای (صفت)
culinary
انگلیسی به انگلیسی
• concerning the kitchen or cookery culinary means concerned with cooking.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Related to cooking or the kitchen 🍳 🔍 مترادف: Cooking - related ✅ مثال: She attended culinary school to become a professional chef.
Culinary mastery : تسلط در آشپزی - خبرگی در آشپزی
Culinary Skills مهارت های آشپزی دوستان وقتی واژه Formal هست باید فورمال هم معنی شه. بنابراین به جای پخت و پز بگیم آشپزی. پخت و پز رو برای cooking استفاده کنیم
If something is culinary it is related to food and cooking.
✔️ ( مربوط به ) آشپزی Mangal II: Culinary prowess in the heart of east London ( زبردستی/مهارت ) آشپزی در شرق لندن BBC. com@