cudgel

/ˈkədʒəl//ˈkʌdʒəl/

معنی: چماق، چماق زدن، چوب زدن
معانی دیگر: چنبه، کوتنگ، چوبدستی، گواز (کوتاه و کلفت)، با چوبدستی زدن، چنبه کوب کردن، کوبه زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a short heavy club, usu. used as a weapon.
مشابه: club
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cudgels, cudgeling, cudgeled
• : تعریف: to hit or beat with a cudgel.
مشابه: belabor, club, drub

جمله های نمونه

1. cudgel one's brains
سخت اندیشیدن،چاره جویی کردن

2. take up the cudgel (for)
به دفاع (از چیزی) برخاستن،کمر همت بستن

3. Reason governs the wise man a cudgels the fool.
[ترجمه گوگل]عقل بر انسان عاقل حکومت می کند و احمق را در آغوش می گیرد
[ترجمه ترگمان]عقل این مرد خردمند را یک هنرپیشه احمق اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trade unions took up the cudgels for the 367 staff made redundant.
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری برای 367 ​​کارمندی که از کار بیکار شده بودند، آغوش گرفتند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های تجاری، چوب را برای ۳۶۷ کارمند که اضافی ساخته بودند، به دست گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Relatives have taken up the cudgels for two British women accused of murder.
[ترجمه گوگل]بستگان دو زن بریتانیایی متهم به قتل را در آغوش گرفته اند
[ترجمه ترگمان]بستگان دو زن بریتانیایی را متهم به قتل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had to cudgel my brains to remember her name.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم مغزم را بغل کنم تا اسمش را به خاطر بسپارم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم مغزم را نگه دارم تا اسمش را به یاد بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She would not take up the cudgels of such a battle.
[ترجمه گوگل]او آغوش چنین نبردی را به دست نمی گرفت
[ترجمه ترگمان]او با چنین نبردی روبرو نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Flatter a rascal, the will cudgel you; cudgel a rascal he will lick your boots.
[ترجمه گوگل]تملق و چاپلوسی به یک راغب کن، اراده تو را نوازش می کند او چکمه هایت را لیس خواهد زد
[ترجمه ترگمان]اگر آدم رذلی با شه، با چماق تو را از پا در میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cudgel one's brains for climbs grid, cigarette receives.
[ترجمه گوگل]مغز خود را برای صعود به شبکه، سیگار دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]برای بالا رفتن از شبکه، سیگار دریافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had a magic golden cudgel and tremendously supernatural power.
[ترجمه گوگل]او یک چنگال طلایی جادویی و قدرت فوق العاده ای داشت
[ترجمه ترگمان]او یک چوب دستی طلایی جادویی داشت و قدرت مافوق طبیعی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is it worthwhile cudgel your brains to find a solution to that puzzle on the newspaper.
[ترجمه گوگل]آیا ارزش آن را دارد که مغز خود را بغل کنید تا راه حلی برای آن معما در روزنامه پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]آیا ارزش آن را دارد که مغز خود راه حلی برای حل این معما در روزنامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Zhu Jun cudgel one's brains for, quite a while also did not draw up a word.
[ترجمه گوگل]زو جون مغز یک نفر را برای مدتی کوتاه نمی‌آورد
[ترجمه ترگمان]ژو جون مغز یک انسان را برای مدتی کوتاه می کند، در حالی که حتی یک کلمه هم خلق نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Monkey wielded his cudgel and hit Ne Zha from Behind . Ne Zha was forced to withdraw.
[ترجمه گوگل]میمون دستش را به دست گرفت و از پشت به ن ژا ضربه زد ن ژا مجبور به عقب نشینی شد
[ترجمه ترگمان]میمون عصایش را به دست میمون داد و از پشت به او ضربه زد به هیچ وجه مجبور نبود عقب نشینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The yellow man carried his bundle and his cudgel in his hand.
[ترجمه گوگل]مرد زرد بسته دستی و دستمالش را در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]مرد زرد بقچه و عصایش را در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each forestry bureau sells fatigued and weak cudgel one's brains for for lumber again.
[ترجمه گوگل]هر دفاتر جنگلداری مغزهای خسته و ضعیف را برای خرید الوار می فروشد
[ترجمه ترگمان]هر forestry forestry به خاطر الوار، خسته و فرسوده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چماق (اسم)
stick, bat, club, cudgel, bludgeon, mace, truncheon, stave, maul, quarterstaff

چماق زدن (فعل)
club, cudgel

چوب زدن (فعل)
switch, beat, bastinado, cudgel, drub, fustigate

انگلیسی به انگلیسی

• club, bludgeon, tool used to administer beatings
club, beat, bludgeon, hit with a club
a cudgel is a thick, short stick used for hitting people; an old-fashioned use.
if you take up the cudgels for someone or something, you speak or fight in support of them.

پیشنهاد کاربران

چماق
cudgel
[Idiom]
take up ( the ) cudgels on behalf of somebody/something
​ to defend or support somebody/something strongly
Oxford Dictionary@

بپرس