1. cudgel one's brains
سخت اندیشیدن،چاره جویی کردن
2. take up the cudgel (for)
به دفاع (از چیزی) برخاستن،کمر همت بستن
3. Reason governs the wise man a cudgels the fool.
[ترجمه گوگل]عقل بر انسان عاقل حکومت می کند و احمق را در آغوش می گیرد
[ترجمه ترگمان]عقل این مرد خردمند را یک هنرپیشه احمق اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The trade unions took up the cudgels for the 367 staff made redundant.
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری برای 367 کارمندی که از کار بیکار شده بودند، آغوش گرفتند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های تجاری، چوب را برای ۳۶۷ کارمند که اضافی ساخته بودند، به دست گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Relatives have taken up the cudgels for two British women accused of murder.
[ترجمه گوگل]بستگان دو زن بریتانیایی متهم به قتل را در آغوش گرفته اند
[ترجمه ترگمان]بستگان دو زن بریتانیایی را متهم به قتل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I had to cudgel my brains to remember her name.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم مغزم را بغل کنم تا اسمش را به خاطر بسپارم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم مغزم را نگه دارم تا اسمش را به یاد بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She would not take up the cudgels of such a battle.
[ترجمه گوگل]او آغوش چنین نبردی را به دست نمی گرفت
[ترجمه ترگمان]او با چنین نبردی روبرو نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Flatter a rascal, the will cudgel you; cudgel a rascal he will lick your boots.
[ترجمه گوگل]تملق و چاپلوسی به یک راغب کن، اراده تو را نوازش می کند او چکمه هایت را لیس خواهد زد
[ترجمه ترگمان]اگر آدم رذلی با شه، با چماق تو را از پا در میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Cudgel one's brains for climbs grid, cigarette receives.
[ترجمه گوگل]مغز خود را برای صعود به شبکه، سیگار دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]برای بالا رفتن از شبکه، سیگار دریافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He had a magic golden cudgel and tremendously supernatural power.
[ترجمه گوگل]او یک چنگال طلایی جادویی و قدرت فوق العاده ای داشت
[ترجمه ترگمان]او یک چوب دستی طلایی جادویی داشت و قدرت مافوق طبیعی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Is it worthwhile cudgel your brains to find a solution to that puzzle on the newspaper.
[ترجمه گوگل]آیا ارزش آن را دارد که مغز خود را بغل کنید تا راه حلی برای آن معما در روزنامه پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]آیا ارزش آن را دارد که مغز خود راه حلی برای حل این معما در روزنامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Zhu Jun cudgel one's brains for, quite a while also did not draw up a word.
[ترجمه گوگل]زو جون مغز یک نفر را برای مدتی کوتاه نمیآورد
[ترجمه ترگمان]ژو جون مغز یک انسان را برای مدتی کوتاه می کند، در حالی که حتی یک کلمه هم خلق نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Monkey wielded his cudgel and hit Ne Zha from Behind . Ne Zha was forced to withdraw.
[ترجمه گوگل]میمون دستش را به دست گرفت و از پشت به ن ژا ضربه زد ن ژا مجبور به عقب نشینی شد
[ترجمه ترگمان]میمون عصایش را به دست میمون داد و از پشت به او ضربه زد به هیچ وجه مجبور نبود عقب نشینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The yellow man carried his bundle and his cudgel in his hand.
[ترجمه گوگل]مرد زرد بسته دستی و دستمالش را در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]مرد زرد بقچه و عصایش را در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Each forestry bureau sells fatigued and weak cudgel one's brains for for lumber again.
[ترجمه گوگل]هر دفاتر جنگلداری مغزهای خسته و ضعیف را برای خرید الوار می فروشد
[ترجمه ترگمان]هر forestry forestry به خاطر الوار، خسته و فرسوده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید