فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cuddles, cuddling, cuddled
حالات: cuddles, cuddling, cuddled
• : تعریف: to hug and caress with affection and tenderness, usu. while sitting or reclining.
• مشابه: caress, nuzzle
• مشابه: caress, nuzzle
- She cuddled her little boy in her arms.
[ترجمه مجید] او پسر کوچکش را با دستانش در اغوش گرفت|
[ترجمه گوگل] پسر کوچکش را در آغوشش گرفت[ترجمه ترگمان] او پسر کوچکش را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her oldest son doesn't like to be cuddled anymore.
[ترجمه فرزاد] پسر بزرگتر او دوست ندارد که به آغوش گرفته شود|
[ترجمه گوگل] پسر بزرگش دیگر دوست ندارد او را در آغوش بگیرند[ترجمه ترگمان] پسر ارشدش دوست ندارد که در آغوش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to cuddle one another; nestle.
• مشابه: nestle, nuzzle
• مشابه: nestle, nuzzle
- He and his girlfriend were cuddling on the couch when I came in.
[ترجمه کسری] وقتی وارد شدم، پسره و دوست|
[ترجمه کسری] وقتی وارد شدم، اونو دوست دخترش دو نفری روی مبل همو بغل کرده بودن|
[ترجمه ف.ه.ا] وقتی وارد شدم، او ( مذکر ) و دوست دخترش روب مبل همدیگر را در آغوش گرفته بودند.|
[ترجمه گوگل] او و دوست دخترش روی مبل در آغوش گرفته بودند که من وارد شدم[ترجمه ترگمان] اون و دوست دخترش وقتی اومدم تو رو مبل بغل کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: cuddlesome (adj.), cuddly (adj.)
مشتقات: cuddlesome (adj.), cuddly (adj.)
• : تعریف: an act or instance of cuddling.
- Come here and give me a cuddle.
[ترجمه گوگل] بیا اینجا و مرا در آغوش بگیر
[ترجمه ترگمان] بیا اینجا و یه بغل بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیا اینجا و یه بغل بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید