• : تعریف: a man whose wife has sexual relations with someone else.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: cuckolds, cuckolding, cuckolded
• : تعریف: of a wife, to cause (a husband) to be a cuckold.
جمله های نمونه
1. Because I made a cuckold of him?
[ترجمه مهران روح زاده] چون من از او یک مرد بیغیرت ساختم؟
|
[ترجمه رضا محمودی] بدلیل اینکه من ابرویش را بردم ( بعضا با آکشی یا پا اندازی ا
|
[ترجمه رضا محمودی] جاکشی وپا اندازی حتی استفاده از حیوانات وارایه تریاک در چایخانه
|
[ترجمه گوگل]چون من او را بدجنس کردم؟ [ترجمه ترگمان]چون من بهش خیانت کردم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Horned gods are by definition cuckold gods.
[ترجمه رضا محمودی] خدایان شاخدار خدایان اهریمنی وبدی ها هستند
|
[ترجمه گوگل]خدایان شاخدار بنا به تعریف خدایان جعلی هستند [ترجمه ترگمان]خدایان شاخ دار تعریف خدایان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Cuckoldry:The state of being a cuckold.
[ترجمه گوگل]کوکولدی: حالت فاخته بودن [ترجمه ترگمان]cuckoldry: وضعیت of [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. 'stinking bitches, fetch that cuckold to play for us.
[ترجمه رضا محمودی] خواجه را بخوانید تا مرزه های عمله طربش را برای سرگرمی بیاورد
|
[ترجمه گوگل]عوضی های متعفن، آن جنون را بیاور تا برای ما بازی کند [ترجمه ترگمان]جنده های بوگندو، اون شوهر cuckold را به ما بده تا برامون بازی کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Had you seen the double - end cuckold?
[ترجمه گوگل]آیا زن دو طرفه را دیده بودید؟ [ترجمه ترگمان]خیانت \"-\" رو دیدی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He'd be a cuckold, eating left - overs.
[ترجمه Turkgirl] اون یه جاکش شده بود، ته مونده هارو میخورد.
|
[ترجمه رضا محمودی] او میتونست جاکشی زن های لاشی باشد ( زن ها ی زشت ومریض )
|
[ترجمه گوگل]او میتوانست یک ولگرد باشد، و باقی مانده غذا را میخورد [ترجمه ترگمان]He بود، overs را می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The green hat has always symbolized a cuckold in Chinese culture.
[ترجمه گوگل]کلاه سبز همیشه در فرهنگ چینی نمادی از یک زن شوهردار بوده است [ترجمه ترگمان]کلاه سبز همیشه نماد a فرهنگ چینی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Arthur himself has been portrayed as a weak cuckold.
[ترجمه گوگل]خود آرتور بهعنوان مردی ضعیف به تصویر کشیده شده است [ترجمه ترگمان]خود آرتور به عنوان یک زن ضعیف به تصویر کشیده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The act of making someone a cuckold.
[ترجمه رضا محمودی] عملی که آبروی دیگری را میبرد
|
[ترجمه گوگل]عملی که کسی را فاضل کردن [ترجمه ترگمان] کاری که به یکی از خیانت تبدیل میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Given what he does for a living, Bill is no innocent cuckold.
[ترجمه رضا محمودی] آرش جه کار او برای امرار معاش است بیل خطاکار راتبرعه نمیکند
|
[ترجمه گوگل]بیل با توجه به کاری که او برای امرار معاش انجام می دهد، یک زن بی گناه نیست [ترجمه ترگمان]با توجه به کاری که برای زندگی کردن داره، \"بیل\" بی innocent [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Most prominent amongst these are terms that mock the miller as an impotent and inadequate cuckold.
[ترجمه رضا محمودی] مهمترین مسله دراین میان شرایطی است که اسیابان رابیک خواجه ناتوان ونا کار آمد تبدیل کرده است ناتوان
|
[ترجمه گوگل]برجسته ترین در میان اینها اصطلاحاتی است که آسیابان را به عنوان یک مرد زن ناتوان و ناکافی مسخره می کند [ترجمه ترگمان]بسیاری از این ها شرایطی هستند که the را به عنوان یک cuckold ناتوان و نامناسب مسخره می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. What is not known so clearly is what causes a female to cuckold her mate.
[ترجمه گوگل]چیزی که به وضوح مشخص نیست این است که چه چیزی باعث می شود که یک ماده به جفت خود بدزدد [ترجمه ترگمان]چیزی که به روشنی مشخص نیست چیزی است که باعث می شود یک زن به همسر خود معترف شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Ah Fu laughed scornfully and said, " Who made me a cuckold?
[ترجمه گوگل]آه فو با تمسخر خندید و گفت: "چه کسی مرا یک زن بدکاره ساخته است؟" [ترجمه ترگمان]اه Fu مسخره خندید و گفت: - کی به من خیانت کرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. No greater shame to a man than to be cuckold.
[ترجمه گوگل]برای یک مرد شرمندگی بالاتر از این نیست [ترجمه ترگمان]هیچ شرمساری بزرگ تر از شوهر بودن نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شوهر زن زانیه (اسم)
cuckold
زن قحبه (اسم)
cuckold
جاکشی و بی غیرتی کردن (فعل)
cuckold
انگلیسی به انگلیسی
• husband whose wife is unfaithful cheat on one's husband, be unfaithful to one's husband a cuckold is a man whose wife is deceiving him by having a sexual relationship with another man; an old-fashioned word. if a woman cuckolds her husband, she deceives him by having an affair with another man; an old-fashioned word.
پیشنهاد کاربران
دیوث/بی غیرت. مردی که زنش با بقیه مردها سکس داره و با این موضوع مشکلی نداره.
به مردانی که نسبت به رابطه جنسی همسر خود با دیگران، حسودی و مخالفتی نداشته باشند. اگر چه در ایران در کاربردی اشتباه، این را حتی برای خواهر و مادر هم به کار برده اند. در حالی که تنها برای همسر ( زن ) کاربرد دارد.
از ریشه فرانسه به معنی فاخته گری ( پرنده ای که تخم هایش را زیر پرندگان دیگر می گذارد ) به زبان انگلیسی و خصوصا به صنعت پورن گرافی وارد شده که در آن به معنی مردی است که از دیدن و حضور در رابطه جنسی زنش با مردان دیگر لذت ببرد
گواد
دیوث - مرد بی غیرت دقیق دقیق بخوام بگم مردی که از همخوابی و سکس همسرش با بقیه مردها لذت میبرد و اصلا براش اهمیتی نداره که زنش با بقیه میخوابه. *هم اسمه هم فعل