cubical

/ˈkjuːbɪkəl//ˈkjuːbɪkəl/

معنی: مکعب، مکعبی
معانی دیگر: مکعب شکل، کابسان، قاپی، شتالنگی، مکعب ,سه بعدی ,سه طرفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: cubically (adv.)
(1) تعریف: in the form of a cube; cubic.

(2) تعریف: of or concerning spatial volume.

جمله های نمونه

1. But it requires a 14-inch cubical module to capture bass sounds that elude the small speaker.
[ترجمه گوگل]اما به یک ماژول مکعبی 14 اینچی برای ضبط صداهای باس که از بلندگوی کوچک فرار می کنند نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اما نیاز به ماژول مکعبی ۱۴ اینچی برای بدست آوردن صدای باس وجود دارد که از گوینده کوچک دوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A : I stay in the same cubical with June, but we have only one LAN line.
[ترجمه گوگل]پاسخ: من با ژوئن در همان مکعب می مانم، اما ما فقط یک خط LAN داریم
[ترجمه ترگمان]پاسخ: من با ماه ژوئن در همان مکعبی هستم، اما فقط یک خط LAN داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The results show that these particles are cubical zinc blende, and the morphology of raw material has little influence on the morphology of product.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که این ذرات مخلوط روی مکعبی هستند و مورفولوژی مواد خام تأثیر کمی بر مورفولوژی محصول دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که این ذرات فلز روی مکعب بوده و مورفولوژی مواد خام تاثیر اندکی بر مورفولوژی محصول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parallel to this row of huts was another row of small cubical buildings that sat off the ground on four posts.
[ترجمه گوگل]به موازات این ردیف کلبه‌ها، ردیف دیگری از ساختمان‌های مکعبی کوچک قرار داشت که روی چهار پایه از زمین قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]موازی با این ردیف کلبه ردیفی از ساختمان های مکعبی کوچکی قرار داشت که روی چهار تیرک بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The most typical Byzantine form is the basket or cubical capital.
[ترجمه گوگل]معمولی ترین شکل بیزانسی، سبد یا پایتخت مکعبی است
[ترجمه ترگمان]رایج ترین شکل امپراتوری روم، سبد یا پایتخت مکعبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result of this stacking of ions is a cubical crystal of common table salt.
[ترجمه گوگل]نتیجه این انباشته شدن یونها، یک کریستال مکعبی نمک معمولی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه این توده کردن یون ها، یک بلور مکعبی از نمک سفره مشترک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because many of its rooms directly overlook the Kaaba, the cubical building that houses the Black Stone, and towards which 5 billion Muslims turn in prayer, the complex can charge sizzling prices.
[ترجمه گوگل]از آنجا که بسیاری از اتاق‌های آن مستقیماً مشرف به کعبه، ساختمان مکعبی شکلی است که حجر الاسود را در خود جای داده است و 5 میلیارد مسلمان به سمت آن نماز می‌خوانند، این مجموعه می‌تواند قیمت‌های گزافی را بپردازد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بسیاری از اتاق های آن به طور مستقیم به کعبه، ساختمان مکعبی شکل خانه سنگ سیاه، و به سوی کدام ۵ میلیارد مسلمان نماز می خوانند، این مجتمع می تواند قیمت های جلز و ولز را شارژ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Antimony trioxide is a white fine powder with the main crystal structure as cubical shape.
[ترجمه گوگل]تری اکسید آنتیموان یک پودر ریز سفید با ساختار کریستالی اصلی به شکل مکعب است
[ترجمه ترگمان]Antimony trioxide پودر نازک سفیدی با ساختار کریستالی اصلی به عنوان شکل مکعبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gordon: That is right, I wanted to ask about your cubical.
[ترجمه گوگل]گوردون: درست است، می‌خواستم در مورد مکعب شما بپرسم
[ترجمه ترگمان] درسته، می خواستم درباره cubical بپرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Under one global condition on the function, instead of two, the convergence determinations are established by using quadratic and cubical majorizing functions respectively.
[ترجمه گوگل]تحت یک شرط کلی در تابع، به جای دو، تعیین همگرایی به ترتیب با استفاده از توابع بزرگ‌سازی درجه دوم و مکعبی ایجاد می‌شود
[ترجمه ترگمان]تحت یک شرط جهانی در تابع، به جای دو، تعیین هم گرایی با استفاده از توابع majorizing چهارتایی و مکعبی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jianye impact crusher is a new design that produces an excellent cubical product.
[ترجمه گوگل]سنگ شکن ضربه ای Jianye طراحی جدیدی است که محصول مکعبی عالی را تولید می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک محصول مکعبی بسیار بزرگ، یک محصول مکعبی به خوبی تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By researching the efficiency of airhurst fire, the paper establishes the cubical elliptical damage rule, and using it to assess airburst fire efficiency.
[ترجمه گوگل]با تحقیق در مورد کارایی آتش سوزی هوا، این مقاله قانون آسیب بیضی شکل مکعبی را ایجاد می کند و از آن برای ارزیابی کارایی آتش سوزی هوا استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]با تحقیق در مورد بهره وری آتش airhurst، این مقاله قانون آسیب بیضی مکعبی را ایجاد کرده و از آن برای ارزیابی کارایی حریق airburst استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مکعب (صفت)
cubic, cubical

مکعبی (صفت)
cubic, cubical

تخصصی

[ریاضیات] مکعب، تاسی شکل

انگلیسی به انگلیسی

• like a cube, cubic; of or pertaining to volume

پیشنهاد کاربران

بپرس