crystallize

/ˈkrɪstəˌlaɪz//ˈkrɪstəlaɪz/

معنی: متبلور کردن، شکل دادن
معانی دیگر: متبلور کردن یا شدن، بلور شدن یا کردن، بلورین کردن یا شدن، ریخت دادن، شکل دادن به، شکل گرفتن، متشکل کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crystallizes, crystallizing, crystallized
(1) تعریف: to convert into or cause to become crystals.

(2) تعریف: to put into a clearly defined form.
مشابه: take shape

- The new information helped me crystallize my plans.
[ترجمه گوگل] اطلاعات جدید به من کمک کرد تا برنامه هایم را متبلور کنم
[ترجمه ترگمان] اطلاعات جدید به من کمک کرد تا برنامه های خودم را شکل دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: crystallizable (adj.), crystallization (n.)
(1) تعریف: to take the form of crystals.
مشابه: candy

- Your caramel sauce will start to crystallize unless you add lemon juice.
[ترجمه گوگل] سس کارامل شما شروع به کریستالی شدن می کند مگر اینکه آب لیمو اضافه کنید
[ترجمه ترگمان] سس مایونز شما شروع به شکل دادن می کند مگر اینکه عصاره لیمو را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When frozen, water crystallizes.
[ترجمه گوگل] هنگامی که منجمد می شود، آب متبلور می شود
[ترجمه ترگمان] هنگامی که یخ زده می شود، آب سرد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become clearly defined, as an idea.

- After several discussions, our retirement plans began to crystallize.
[ترجمه گوگل] پس از چندین بحث، برنامه های بازنشستگی ما شروع به متبلور شدن کرد
[ترجمه ترگمان] پس از چندین جلسه، برنامه های بازنشستگی ما شروع به شکل دهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. when the temperature goes down, water particles begin to crystallize
حرارت که کم می شود ذرات آب شروع می کنند به بلورین شدن.

2. Our ideas began to crystallize into a definite plan.
[ترجمه گوگل]ایده های ما شروع به تبلور در یک برنامه مشخص کردند
[ترجمه ترگمان]افکار ما به صورت یک نقشه مشخصی در آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The liquid will crystallize at 50 degrees centigrade.
[ترجمه گوگل]مایع در دمای 50 درجه سانتیگراد متبلور می شود
[ترجمه ترگمان]مایع در دمای ۵۰ درجه سانتیگراد شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tried to crystallize his ideas into a practical plan.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد ایده های خود را در یک طرح عملی متبلور کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد ایده های خود را به یک برنامه عملی تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At what temperature does sugar crystallize?
[ترجمه گوگل]شکر در چه دمایی متبلور می شود؟
[ترجمه ترگمان]در چه دمایی در حال شکل دادن قند است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Reading your book helped crystallize my views.
[ترجمه گوگل]خواندن کتاب شما به متبلور شدن دیدگاه های من کمک کرد
[ترجمه ترگمان]خواندن کتاب به شکل دادن به دیدگاه های من کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Griner clipped pictures from magazines to crystallize ideas he had for an addition to be built on the ground floor.
[ترجمه گوگل]گرینر تصاویری را از مجلات برش داد تا ایده‌هایی را که برای ساختن در طبقه همکف داشت، متبلور کند
[ترجمه ترگمان]او عکس ها را از مجله ها کاهش داد تا ایده هایی را شکل دهد که او برای آن ساخته بود تا بر روی زمین ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So crystallize a substance once: there will soon be microscopic traces of it everywhere about your laboratory.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک بار یک ماده را متبلور کنید: به زودی آثار میکروسکوپی از آن در همه جای آزمایشگاه شما وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک بار یک ماده را شکل دهید: به زودی نشانه هایی از آن در همه جا در مورد آزمایشگاه خود خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Olivine and plagioclase continue to crystallize in the upper layer until critical concentrations are again reached and another pulse of sedimentation occurs.
[ترجمه گوگل]الیوین و پلاژیوکلاز همچنان در لایه بالایی متبلور می شوند تا زمانی که دوباره به غلظت های بحرانی رسیده و پالس دیگری از رسوب رخ دهد
[ترجمه ترگمان]Olivine و plagioclase همچنان در لایه بالایی شکل می دهند تا زمانی که غلظت بحرانی دوباره به دست آید و نبض دیگری از ته نشین شدن رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some chemical substances have the potential to crystallize in two alternative ways.
[ترجمه گوگل]برخی از مواد شیمیایی پتانسیل تبلور به دو روش جایگزین را دارند
[ترجمه ترگمان]برخی مواد شیمیایی پتانسیل شکل دادن به دو روش جایگزین را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The decision helped to crystallize public opinion on the slavery issue, which ultimately led to the Civil War.
[ترجمه گوگل]این تصمیم به متبلور شدن افکار عمومی در مورد مسئله برده داری کمک کرد که در نهایت به جنگ داخلی منجر شد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم به شکل دهی افکار عمومی در مورد مساله برده داری کمک کرد که در نهایت منجر به جنگ داخلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some materials that have proved very difficult to crystallize on Earth can be coaxed to do so in space.
[ترجمه گوگل]برخی از موادی که تبلور آنها بر روی زمین بسیار دشوار است، می‌توانند در فضا این کار را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از موادی که برای شکل دهی به زمین بسیار دشوار به نظر می رسند، می توانند برای انجام این کار در فضا نقش داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unfortunately you can't crystallize diamonds out of a solution by seeding them, as you can with hypo.
[ترجمه گوگل]متأسفانه نمی‌توانید الماس‌ها را با بذرکاری از محلول متبلور کنید، همانطور که با هیپو می‌توانید
[ترجمه ترگمان]متاسفانه شما نمی توانید الماس را از یک راه حل پیدا کنید، همان طور که می توانید با hypo آن را کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sperm, as it cools, tends to crystallize into lumps.
[ترجمه گوگل]اسپرم با سرد شدن تمایل دارد تا به صورت توده متبلور شود
[ترجمه ترگمان]اسپرم، همان طور که سرد می شود، تبدیل به crystallize می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Style may crystallize into persona and persona be understood as a public presentation of a particular type of social being.
[ترجمه گوگل]سبک ممکن است به شخصیت تبدیل شود و شخصیت به عنوان یک نمایش عمومی از نوع خاصی از موجودات اجتماعی درک شود
[ترجمه ترگمان]سبک ممکن است به شخصیت و شخصیت شکل داده شود و به عنوان یک معرفی عمومی از یک نوع خاص از وجود اجتماعی درک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متبلور کردن (فعل)
solidify, crystallize

شکل دادن (فعل)
tool, shape, model, crystallize

تخصصی

[شیمی] 1- متبلور کردن یا شدن، بلور شدن یا کردن، بلورین کردن یا شدن 2- ریخت دادن، شکل دادن به، شکل گرفتن
[نساجی] متبلور شدن

انگلیسی به انگلیسی

• cause to form into crystals; cause to take form or shape; form into crystals; take form or shape make clear, make free from confusion, clarify from lack of clarity (also crystalise)
when an opinion or idea crystallizes, it becomes fixed and definite in your mind.
when a substance crystallizes, it turns into crystals.

پیشنهاد کاربران

نمایان کردن
نمود یافتن
بلوری شدن - بلورینه شدن
crystallize ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: بلوری شدن
تعریف: تشکیل بلور از سیال|||متـ . بلوری کردن
بُلوریناندن.
بلورینیدن.
شفاف کردن، روشن کردن make or become definite and clear

I finally decided to write this book which is based on my lecture
notes, supplemented by many solved sample problems which help crystallize the
material taught.

بپرس