crystal

/ˈkrɪstl̩//ˈkrɪstl̩/

معنی: کریستال، بلور، ابگینه، زلال، شفاف
معانی دیگر: آبگینه ی صاف و شفاف، بارفتن، ظرف بلور، هر چیز بلورین، (هر چیزی که مثل بلور شفاف باشد) فرانما، روشن، (رادیو) کوارتز، شیشه ی ساعت، (فیزیک - جسم سخت که اتم ها یا ملکول های آن دارای طرح مرتب و مکرر هستند) کریستال، بلوری، بلورین، بلورسان، اسم خاص مونث، بلوری کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a naturally symmetrical or layered solid, such as diamond or quartz, with a regularly repeating three-dimensional atomic, ionic, or molecular structure.

- Grains of salt are crystals.
[ترجمه گوگل] دانه های نمک کریستال هستند
[ترجمه ترگمان] دانه های نمک، کریستال های هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any of numerous electronic devices, such as detectors or oscillators, that are made of crystals.

(3) تعریف: glass or glassware of exceptional quality and brilliance.

- That beautiful vase is made of crystal.
[ترجمه گوگل] آن گلدان زیبا از کریستال ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] آن گلدان زیبا از بلور ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the clear covering of a watch face.

- This crystal is so scratched I can hardly read the time.
[ترجمه A.A] این شیشه ساعت خیلی خش داره من بسختی میتونم بفهمم ساعت چنده
|
[ترجمه گوگل] این کریستال آنقدر خراشیده است که به سختی می توانم زمان را بخوانم
[ترجمه ترگمان] این کریستال خیلی خراش است که به سختی می توانم آن را بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: the solid form of a stimulant drug, esp. methamphetamine.
صفت ( adjective )
مشتقات: crystallike (adj.)
(1) تعریف: made of or like crystal.

- A crystal chandelier hung from the ceiling.
[ترجمه گوگل] یک لوستر کریستالی از سقف آویزان بود
[ترجمه ترگمان] یک چلچراغ کریستال از سقف اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not obscured or clouded; transparent; clear.
مشابه: liquid

- A crystal stream ran through the dense forest.
[ترجمه گوگل] نهر کریستالی از میان جنگل انبوه می گذشت
[ترجمه ترگمان] جویباری کریستالی از میان جنگل انبوه سرازیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. crystal clear
کاملا آشکار،اظهر من الشمس،واضح و مبرهن

2. crystal control
مهار کوارتزی

3. crystal sugar
نبات،تبرزد،گل قند

4. a crystal vase
گلدان بلور(ی)

5. the crystal clearness of his arguments
روشنی آشکار بحث های او

6. the crystal vase was thin and fragile
گلدان بلورین نازک و شکننده بود.

7. this crystal chips easily
این بلور زود پریدگی پیدا می کند.

8. a clear crystal
بلور شفاف

9. pellucid as crystal
شفاف همچون بلور

10. he eats off a crystal plate
از بشقاب بلور خوراک می خورد.

11. the delicacy of a crystal vase
ظرافت یک گلدان بلور

12. he used history as a crystal ball to see into the future
او از تاریخ برای پیش بینی آینده استفاده کرد.

13. this glass is made of crystal
این لیوان از بلور ساخته شده است.

14. a flaw in a gem or a crystal vase
ترک در جواهر یا گلدان بلور

15. From majestic mountains and valleys of green to crystal clear waters so blue, this wish is coming to you.
[ترجمه گوگل]از کوه های باشکوه و دره های سبز گرفته تا آب های شفاف و آبی، این آرزو به سراغ شما می آید
[ترجمه ترگمان]از کوهستان های باشکوه و دره های سبز تا آب های زلال و شفاف، این آرزو به سوی شما می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. From majestic mountains and valleys of GREen to crystal clear waters so blue, this wish is coming to you.
[ترجمه گوگل]از کوه‌ها و دره‌های با شکوه سبز گرفته تا آب‌های شفاف و آبی، این آرزو به سراغ شما می‌آید
[ترجمه ترگمان]از کوهستان های باشکوه و دره های of تا آب های زلال و زلال چنان آبی که این آرزو به سوی شما می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There was a crystal chandelier above their heads.
[ترجمه گوگل]بالای سرشان یک لوستر کریستالی بود
[ترجمه ترگمان]یک چلچراغ کریستال بالای سرشان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You've got to make your intentions crystal clear to them.
[ترجمه گوگل]شما باید نیت خود را به وضوح برای آنها روشن کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید مقاصد خودت رو کاملا واضح نشون بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It is crystal clear what we must do.
[ترجمه گوگل]کاملاً واضح است که ما باید چه کار کنیم
[ترجمه ترگمان]خیلی واضح است که چه باید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She wears a crystal ornament on her chest.
[ترجمه گوگل]او یک زیور کریستالی بر روی سینه خود دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه زینت کریستالی روی سینه - ش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The videodisc is made of liquid crystal polymers.
[ترجمه گوگل]دیسک ویدئویی از پلیمرهای کریستال مایع ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]videodisc از پلیمرهای بلور مایع تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کریستال (اسم)
crystal

بلور (اسم)
prism, crystal, flint glass

ابگینه (اسم)
glass, crystal

زلال (صفت)
clean, clear, limpid, crystal, lucid

شفاف (صفت)
clear, sleek, transparent, crystal, lucid, hyaline, crystalline, pellucid, diaphanous, elucidative, hyaloid, nitid, perspicuous, translucid, transpicuous

تخصصی

[علوم دامی] ترتیب منظم اتم ها
[شیمی] بلور
[عمران و معماری] بلور - شبکه منظم - کریستالی
[کامپیوتر] کریستال ؛ بلور
[برق و الکترونیک] بلور، کریستال - بلور نوعی ماده ی نیمه رسانا با پیزو الکتریک طبیعی یا مصنوعی که اتمهای آن از ساختار هندسی منظمی برخوردارند .
[زمین شناسی] بلور جامد همگن و منظمی است که دارای سطوح طبیعی و ترکیب شیمیایی مشخصی می باشد. بلورها دارای فرمهای هندسی مشخصی هستند که نشاندهنده نظم شبکه اتمهایی که بلور را تشکیل داده اند می باشند.
[نساجی] بلور - کریستال - بلوری - شفاف
[خاک شناسی] بلور

انگلیسی به انگلیسی

• transparent mineral (especially a type of quartz); type of clear glass
a crystal is a mineral that has formed naturally into a regular symmetrical shape.
crystal is a transparent rock used in jewellery and ornaments.
crystal is also very high quality glass, usually with its surface cut into patterns.

پیشنهاد کاربران

1. بلور 2. ( ظروف ) کریستال 3. شیشه ساعت 4. بلوری. بلورین 5. شفاف. روشن
مثال:
the crystal clarity of the water
شفافی بلورین آب
Crystal is a slang term for methamphetamine, a powerful and highly addictive stimulant drug. It is called crystal due to its crystalline appearance. Crystal is often used in party scenes and is known for its intense euphoric effects.
...
[مشاهده متن کامل]

کریستال یک اصطلاح عامیانه برای مت آمفتامین است. به دلیل ظاهر کریستالی که دارد به آن کریستال می گویند. کریستال اغلب در مجالس مهمانی استفاده و به خاطر اثرات سرخوشی شدیدش معروف است.
“He’s addicted to crystal and it’s ruining his life. ”
In a discussion about drug abuse, a person might mention, “Crystal is one of the most dangerous and addictive drugs out there. ”
A user might share their experience with the drug, saying, “I tried crystal once and it was the scariest experience of my life. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-narcotics/
crystal ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: بلور
تعریف: عنصر یا ترکیب شیمیایی جامد همگن با آرایش اتمی منظم که ممکن است شکل آن نیز از سطوح هندسی منظم تشکیل شده باشد
نوعی ماده مخدر صنعتی
Crystal structure ساختار فضایی
شفاف

بپرس