• : تعریف: an essential, basic, crucial, or pivotal point. • مشابه: core, heart, nub, pith, point
- Despite our explanations of what is needed now, he failed to grasp the crux of the matter.
[ترجمه گوگل] علیرغم توضیحات ما در مورد آنچه اکنون نیاز است، او نتوانست اصل موضوع را درک کند [ترجمه ترگمان] با وجود توضیحات ما درباره آنچه در حال حاضر به آن نیاز است، او نتوانست معمای مساله را درک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the crux of the matter is . . .
قضیه ی اصلی این است که . . .
2. The crux of the matter is how do we prevent a flood occurring again?
[ترجمه سُل] مهمترین مسئله این است که چگونه از وقوع دوباره ی سیل جلوگیری کنیم
|
[ترجمه گوگل]نکته اصلی این است که چگونه از وقوع مجدد سیل جلوگیری کنیم؟ [ترجمه ترگمان]معمای مساله این است که چگونه از رخداد دوباره سیل جلوگیری کنیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The crux of the country's economic problems is its foreign debt.
[ترجمه گوگل]محور مشکلات اقتصادی کشور بدهی خارجی آن است [ترجمه ترگمان]مشکل مشکلات اقتصادی کشور بدهی خارجی آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. And that is the crux of the matter .
[ترجمه گوگل]و این اصل موضوع است [ترجمه ترگمان]و این معمای مساله است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Charles no longer loved her. That was the crux of the matter .
[ترجمه گوگل]چارلز دیگر او را دوست نداشت اصل قضیه همین بود [ترجمه ترگمان]شارل دیگر او را دوست نداشت این معمای مساله بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The crux of the problem lay in the lack of equipment.
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی در کمبود تجهیزات بود [ترجمه ترگمان]مشکل این مشکل کمبود تجهیزات بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He explained what the Crux is, or rather, what it was.
[ترجمه گوگل]او توضیح داد که Crux چیست، یا بهتر است بگوییم که چیست [ترجمه ترگمان]او توضیح داد که چلیپا چیست، یا به عبارت دیگر، آن چه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Now we come to the crux of the matter .
[ترجمه گوگل]حالا به اصل موضوع می رسیم [ترجمه ترگمان]حالا به چلیپا می رسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The crux of the matter lies in our lack of expert knowledge.
[ترجمه گوگل]اصل موضوع در فقدان دانش تخصصی ما نهفته است [ترجمه ترگمان]معمای مساله در فقدان دانش تخصصی ما نهفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now we come to the crux of the problem.
[ترجمه گوگل]حالا به اصل مسئله می رسیم [ترجمه ترگمان]حالا به معمای مساله می رسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He said the crux of the matter was economic policy.
[ترجمه گوگل]او گفت که اصل ماجرا سیاست اقتصادی است [ترجمه ترگمان]او گفت که مشکل اصلی این مساله سیاست اقتصادی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Where does the crux lie?
[ترجمه گوگل]اصل ماجرا کجاست؟ [ترجمه ترگمان]چلیپا در کجا دروغ می گوید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The real crux of the matter was finding out why her daughter felt the need to take drugs.
[ترجمه گوگل]نکته اصلی این بود که بفهمد چرا دخترش نیاز به مصرف مواد مخدر را احساس می کند [ترجمه ترگمان]معمای اصلی این مساله این بود که چرا دخترش نیاز به مصرف مواد مخدر را احساس می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But that is the crux of the Republican assault that Clinton must defeat if he is to remain in the White House.
[ترجمه گوگل]اما این نقطه اصلی حمله جمهوری خواهان است که کلینتون برای ماندن در کاخ سفید باید آن را شکست دهد [ترجمه ترگمان]اما این مشکل حمله جمهوری خواهان است که کلینتون باید در صورتی که قرار است در کاخ سفید بماند شکست دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Was this the crux of the matter?
[ترجمه گوگل]آیا این اصل ماجرا بود؟ [ترجمه ترگمان]آیا این معمای مساله بود؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• heart of the matter, main point the crux of a problem or argument is the most important or difficult part, which affects everything else.
پیشنهاد کاربران
محور
Crux ( نجوم ) واژه مصوب: صلیب جنوبی تعریف: کوچک ترین صورت فلکی آسمان و نزدیک ترین آرایش ستارهای بارز به قطب جنوب آسمان
اصل ( مطلب , مشکل ) # Now we come to the crux of the matter # The crux of the problem lay in the lack of equipment # The crux of the country's economic problems is its foreign debt
Heart Essence Core Centre Most important point Central point Main point Essential part