crutched

/ˈkrət͡ʃ//krʌt͡ʃ/

چلیپایی ,دارای تکه ای که مانندچلیپاباشد

جمله های نمونه

1. One foot is better than two crutches.
[ترجمه گوگل]یک پا بهتر از دو عصا است
[ترجمه ترگمان]یک پا بهتر از دو عصای زیر بغل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He hobbled into the room on crutches.
[ترجمه گوگل]با عصا وارد اتاق شد
[ترجمه ترگمان]لنگ لنگان وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When he broke his leg he had to walk on crutches.
[ترجمه گوگل]وقتی پایش شکست، مجبور شد با عصا راه برود
[ترجمه ترگمان]وقتی پایش شکست، مجبور شد با عصا راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Good news goes on crutches.
[ترجمه گوگل]خبرهای خوب روی عصا می رود
[ترجمه ترگمان]خبر خوب تو عصا هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He saw religion as a psychological crutch.
[ترجمه گوگل]او دین را یک عصا روانی می دانست
[ترجمه ترگمان]دین دین را به عنوان یک عصای روانشناسی می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Martin broke his leg playing football and has been on crutches for the past six weeks.
[ترجمه گوگل]مارتین در بازی فوتبال پایش شکست و در شش هفته گذشته با عصا بوده است
[ترجمه ترگمان]مارتین در حالی که فوتبال بازی می کرد پایش را شکست و شش هفته را زیر بغل گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was on crutches for three months after the operation.
[ترجمه گوگل]بعد از عمل سه ماه با عصا بودم
[ترجمه ترگمان]من سه ماه بعد از عملیات زیر بغل عصای زیر بغل بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can walk without the aid of crutches.
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون کمک عصا راه بروم
[ترجمه ترگمان]میتونم بدون کمک عصا راه برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He can walk only with the assistance of crutches.
[ترجمه گوگل]او فقط با کمک عصا می تواند راه برود
[ترجمه ترگمان]او تنها می تواند با چوب زیر بغل راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her religion was a crutch to her when John died.
[ترجمه گوگل]وقتی جان درگذشت، دین او برای او عصا بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که جان مرد، دین او یک چوب زیر بغلش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was hobbling around on crutches.
[ترجمه گوگل]او با عصا در حال چرخیدن بود
[ترجمه ترگمان]با عصای زیر بغل دست و پا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave up the crutch of alcohol.
[ترجمه گوگل]او عصا الکل را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]چوب زیر بغلش را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was on crutches for a while.
[ترجمه گوگل]مدتی با عصا بودم
[ترجمه ترگمان] یه مدت زیر بغل عصا داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. High interest rates are merely a crutch for the country's ailing economy.
[ترجمه گوگل]نرخ های بهره بالا صرفا عصایی برای اقتصاد بیمار کشور است
[ترجمه ترگمان]نرخ های بهره بالا صرفا یک عصا برای اقتصاد بیمار کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس