crunch

/ˈkrənt͡ʃ//krʌnt͡ʃ/

قرچ قرچ خوردن، (با صدای کروچ کروچ) جویدن، (با صدای خش خش یا قرچ قرچ) فشردن یا افتادن یا گام برداشتن، کروچیدن، کلوچیدن، (صدا) قرچ، کروچ کروچ، صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیرچر  وغیره، خرد شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crunches, crunching, crunched
(1) تعریف: to chew with a crackling noise; crush by biting.
مترادف: champ, munch
مشابه: bite, chew, crush, gnaw, grind, masticate

- The dog crunched the bone happily.
[ترجمه گوگل] سگ با خوشحالی استخوان را خرد کرد
[ترجمه ترگمان] سگ با خوشحالی استخوان را خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to break up noisily, as by crushing or grinding.
مترادف: crush, grind, mash, pulverize
مشابه: chew, scrunch

- He crunched the glass under his heel.
[ترجمه گوگل] شیشه زیر پاشنه اش را کوبید
[ترجمه ترگمان] شیشه را زیر پاشنه پاهایش خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: crunch numbers
• : تعریف: to make a crackling or crushing sound, as by chewing, breaking, or walking.
مترادف: champ, chew, crush, munch, scrunch, smash
مشابه: grind, trample

- He piled the popcorn into his mouth and crunched loudly.
[ترجمه گوگل] پاپ کورن را در دهانش انباشته کرد و با صدای بلند خرخر کرد
[ترجمه ترگمان] ذرت popcorn را روی دهانش گذاشت و با صدای بلندی خرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: crunchable (adj.), crunchingly (adv.)
(1) تعریف: a crunching sound or act of crunching.
مترادف: champ, crush, scrunch
مشابه: smash

- I thought I was alone in the woods until I heard the crunch of footsteps behind me.
[ترجمه گوگل] فکر کردم در جنگل تنها هستم تا اینکه صدای خس خس پا را از پشت سرم شنیدم
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم توی جنگل تنها هستم تا اینکه صدای پایی از پشت سرم را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) a crucial or perilous situation.
مترادف: clutch, crisis, emergency, pinch
مشابه: danger, fix, hazard, jeopardy, peril, risk, straits, threat

- She may seem kind of flighty sometimes, but she can be relied on in the crunch.
[ترجمه گوگل] او ممکن است گاهی اوقات یک جورهایی به نظر برسد، اما می توان در بحران به او اعتماد کرد
[ترجمه ترگمان] او ممکن است گاهی به نوعی of به نظر برسد، اما می تواند متکی بر رکود اقتصادی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) a reduction or shortage of something necessary, or the difficulties caused by this.
مترادف: deficiency, shortage
مشابه: deprivation, famine, lack, privation, reduction, shortfall, starvation

- The office-space crunch in our building is preventing us from expanding.
[ترجمه گوگل] تنگنای فضای اداری در ساختمان ما مانع از گسترش ما می شود
[ترجمه ترگمان] خرد شدن فضا - فضا در ساختمان ما، مانع گسترش ما می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the crunch of soldiers's feet on a sandy beach
صدای قرچ قرچ پای سربازان در ساحل شنی

2. The only sound was the crunch of tyres on gravel.
[ترجمه گوگل]تنها صدا صدای ترش لاستیک روی شن بود
[ترجمه ترگمان]تنها صدایی که به گوش می رسید صدای برخورد لاستیک با شن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The car drew up with a crunch of gravel.
[ترجمه گوگل]ماشین با صدای خرد شدن شن کشیده شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با صدای خرد شدن ماسه از جا بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When it came to the crunch, she couldn't agree to marry him.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به بحران رسید، او نتوانست با او ازدواج کند
[ترجمه ترگمان]وقتی به صدای خرد شدن رسید، او موافقت نکرد که با او ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The crunch is that we can't afford to go abroad this year.
[ترجمه گوگل]مشکل این است که ما نمی توانیم امسال به خارج از کشور برویم
[ترجمه ترگمان]The این است که ما نمی توانیم امسال به خارج از کشور برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He can rely on my support when the crunch comes.
[ترجمه گوگل]او می تواند به حمایت من تکیه کند وقتی بحران پیش آمد
[ترجمه ترگمان]او می تواند به حمایت من از زمانی که صدای خرد شدن آن ها به گوش می رسد تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is too much trouble to crunch a file unless you use it often.
[ترجمه گوگل]کرنش کردن یک فایل بسیار مشکل است مگر اینکه اغلب از آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]برای شکستن یک پرونده خیلی مشکل است مگر اینکه اغلب از آن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The crunch came when she was forced to choose between her marriage and her career.
[ترجمه گوگل]بحران زمانی پیش آمد که او مجبور شد بین ازدواج و حرفه اش یکی را انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که او مجبور شد بین ازدواج خود و شغلش انتخاب کند، این صدای خرد شدن به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If it comes to the crunch they'll support us.
[ترجمه گوگل]اگر به بحران برسد، از ما حمایت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]اگه به the می رسه، از ما حمایت می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The computer will crunch all the numbers to determine the final score.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر تمام اعداد را برای تعیین امتیاز نهایی خرد می کند
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر همه اعداد را خرد می کند تا امتیاز نهایی را تعیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The car skidded and we could hear the crunch of metal against metal.
[ترجمه گوگل]ماشین لغزید و صدای کوبیدن فلز به فلز را می شنیدیم
[ترجمه ترگمان]ماشین متوقف شد و صدای برخورد فلز با فلز را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crunch came when my bank asked for my credit card back.
[ترجمه گوگل]بحران زمانی پیش آمد که بانکم کارت اعتباری من را پس گرفت
[ترجمه ترگمان] وقتی که بانک من از کارت اعتباری من خواست، اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If it comes to the crunch, I'll resign over this.
[ترجمه گوگل]اگر به بحران برسد، من به خاطر این استعفا خواهم داد
[ترجمه ترگمان]اگر پای خرد شدن در میان باشد، من از این کار استعفا خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Agriculture Secretary goes into a crunch meeting with senior ministers in Brussels tomorrow.
[ترجمه گوگل]وزیر کشاورزی فردا در بروکسل با وزرای ارشد دیدار می کند
[ترجمه ترگمان]وزیر کشاورزی فردا با وزرای ارشد بروکسل دیدار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Higher grain prices are putting a crunch on cattle feeders.
[ترجمه گوگل]افزایش قیمت غلات باعث ایجاد مشکل در دانخوری گاو شده است
[ترجمه ترگمان]قیمت بالاتر گندم در حال حاضر بر روی فیدرهای گاو قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] بیان ظرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی

انگلیسی به انگلیسی

• chewing with the teeth; sound made by crunching; pressured situation
munch, chew with the teeth; crush
if you crunch something with your teeth or feet, you crush it noisily.
you can use crunch to refer to the moment when a situation becomes so serious that you are forced to decide something or to take action.

پیشنهاد کاربران

درازنشست نیمه
SYN: sit - up
تربیت بدنی
نرمش های شکم/ حرکت شکم/ زانو خم
محاسبه و تحلیل ( به دنبال یافتن پاسخ )
قِرِچ قوروچ
crunch on
یک phrasal verb میباشد
معنی :
جویدن به شکلی که صدای قرچ قرچ بده یعنی وقتی دندون روی اون میزارید صدا میده مثل جویدن یه چیز برشته یا ترد و شکننده.
توضیحات انگلیسی :
To bite down firmly and audibly on crispy, crunchy, or hard foods
...
[مشاهده متن کامل]

Making crunching/cracking/crushing sounds while chewing
Noisily chewing hard or brittle foods

a situation that is difficult or challenging; a critical moment when important decisions must be made quickly. Example: We're facing a budget crunch this year and will need to make some tough choices about where to cut costs.
تُرد
محاسبات پیچیده انجام دادن
مضیقه تنگنا، کمبود ( به ویژه مالی )
پول 💰 خرج کردن
crunch ( ورزش )
واژه مصوب: نیم نشست
تعریف: نوعی درازنشست برای تقویت عضلات شکم که در آن زانوها خم شده است و صرفاً شانه ها و بخشی از کمر از زمین جدا می شوند
تحلیل کردن
یک پروسه و روند مهم
حیاتی، تصمیم گیری در مورد موضوع و نکاتی مهم!! crunch talk مذاکرات مهم و حیاتی
مسئله, مشکل, بحران
✔️محاسبات پیچیده انجام دادن
✔️تحلیل کردن
معنای دوستمون:
✔️حل کردن تعدادی معادله و فرمول که معمولا مشکل و خسته کننده اس . مثلا در فیزیک یا ریاضی
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
🔰Crunch the Numbers
...
[مشاهده متن کامل]

Do calculations before making a decision or prediction
🔰crunch ( the ) numbers
to do a lot of calculations in order to find an answer
• The computer will crunch all the numbers to determine the final score
• Linked together, they can crunch numbers as fast as any mainframe, but at a fraction of the cost
• She lived for the day when she could crunch numbers in the dry air of West Texas
• One crunched numbers; they were very important to him
LongmanDictionary@
🔰crunch ( the ) numbers
to do mathematical work involving large amounts of information or numbers
• Start by crunching the numbers to find out exactly how many projects you need to complete to meet your financial goals
• Civil engineering is not just about crunching numbers and solving technical matters
CambridgeDictionary@
اصطلاح، با مفهوم:
*کلی حساب و کتاب و پیش نگری داشتن سر یک موضوع و تصمیم*
⭐⭐⭐
[Weather]
[Collocation]
he snow crunches beneath/under somebody’s feet/boots

Abdominal crunch
کرانچ شکمی. حرکت دراز نشست ( برای تقویت عضلات شکم )
تخریب

Crunch time
لحظه حساس
حل کردن تعدادی معادله و فرمول که معمولا مشکل و خسته کننده اس . مثلا در فیزیک یا ریاضی مثال:
Physics teacher: today i dont wanna crunch equations
وضعیت سخت/ تنگنا
نوعی تمرین ورزشی برای آب کردن چربی بدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس