crumby

/ˈkrəmbi//ˈkrəmbi/

معنی: نکبتی، اکبیر
معانی دیگر: پر از خرده نان (یا خرده کیک و غیره)، crummy : مانند مغز نان، خمیری، اکبیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: crumbier, crumbiest
مشتقات: crumbiness (n.)
• : تعریف: consisting or full of crumbs.

جمله های نمونه

1. Random websites might look crumby on your television, of course, which is why Google asks that sites optimize for Google TV (full SDKs available in 20.
[ترجمه گوگل]وب‌سایت‌های تصادفی ممکن است در تلویزیون شما ضعیف به نظر برسند، به همین دلیل است که گوگل از سایت‌ها می‌خواهد که برای Google TV بهینه‌سازی شوند (SDKهای کامل در ۲۰ نسخه موجود است
[ترجمه ترگمان]البته وب سایت های تصادفی ممکن است به تلویزیون شما نگاه کنند، البته به همین دلیل است که گوگل از گوگل سایت گوگل استفاده می کند (SDKs کامل موجود در ۲۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That isn't too far from this crumby place, and he comes over and visits me practically every week end. He's going to drive me home when I go home next month maybe.
[ترجمه گوگل]خیلی دور از این مکان نابسامان نیست، و او تقریباً هر هفته به من سر می‌زند شاید ماه آینده وقتی به خانه بروم او مرا به خانه می برد
[ترجمه ترگمان]از این رستوران خمیری چندان دور نیست، و تقریبا هر هفته به دیدنم می اید او قصد دارد وقتی ماه دیگر به خانه می روم مرا به خانه برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Through blank experiment of terraces. it shows that the soil fertility of newly built terraces is distributed in a crumby shape which is remarkably different than that of the ordinary farm soil.
[ترجمه گوگل]از طریق آزمایش خالی از تراس این نشان می‌دهد که حاصلخیزی خاک تراس‌های تازه‌ساخته به شکلی خرد شده توزیع می‌شود که به طور قابل‌توجهی با خاک معمولی مزرعه متفاوت است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک تجربه خالی از terraces نشان می دهد که حاصلخیزی خاک بر روی terraces ساخته شده به تازگی در شکل crumby توزیع شده است که به طور قابل توجهی متفاوت از خاک کشاورزی معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With the convertor sludge as raw material and with mixed binding of organic and inorganic binding agent, high quality sludge pellet was prepared by crumby pressing and low temperature calcination.
[ترجمه گوگل]با استفاده از لجن مبدل به عنوان ماده اولیه و با اتصال مخلوط عامل اتصال آلی و معدنی، گلوله لجن مرغوب با پرس کرامبی و تکلیس در دمای پایین تهیه شد
[ترجمه ترگمان]با رسوب مبدل به عنوان ماده خام و با اتصال ترکیبی مواد آلی و غیر آلی، پلیت حاصل با کیفیت بالا توسط crumby فشار فشرده و کلسیناسیون پایین آماده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mike: Oh, man, if I had a free clinic, I certainly wouldn't put it in a crumby neighborhood.
[ترجمه گوگل]مایک: اوه، مرد، اگر یک کلینیک رایگان داشتم، مطمئناً آن را در یک محله شلوغ نمی گذاشتم
[ترجمه ترگمان]مایک: اوه، پسر، اگه من یه کلینیک مجانی داشتم، مسلما توی یه محله مزخرف قرار نمی دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نکبتی (صفت)
crumby, crummy, scabious

اکبیر (صفت)
crumby, crummy, lousy

انگلیسی به انگلیسی

• crumbly; full of crumbs; brittle, crisp

پیشنهاد کاربران

بپرس