crumbly

/ˈkrʌmbli//ˈkrʌmbli/

سست، (زود) فروپاش، مانند خرده ی نان (یا کیک و غیره)، خرده مانند، خرده ریزه، ساخته شده از قطعات کوچک، خردشونده ,ترد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: crumblier, crumbliest
مشتقات: crumbliness (n.)
• : تعریف: likely to crumble; easily broken, esp. into crumbs.

جمله های نمونه

1. watch out! this cake is crumbly
مواظب باش ! این کیک زود متلاشی می شود.

2. This cheese has a crumbly texture with a strong flavour.
[ترجمه گوگل]این پنیر دارای بافتی شکننده با طعمی قوی است
[ترجمه ترگمان]این پنیر دارای بافت crumbly با طعم قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cake should have a light and crumbly texture.
[ترجمه گوگل]کیک باید بافت سبک و شکننده ای داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کیک باید دارای یک بافت سبک و crumbly باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This cheese has an open, crumbly texture with a strong flavour.
[ترجمه گوگل]این پنیر دارای بافتی باز و شکننده با طعمی قوی است
[ترجمه ترگمان]این پنیر دارای یک بافت باز و crumbly با طعم قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Crumbly, dry texture is more like fruit cake than pud.
[ترجمه گوگل]بافت شکننده و خشک بیشتر شبیه کیک میوه است تا پود
[ترجمه ترگمان]بافت خشک و خشک بیشتر شبیه به کیک میوه ای در مقایسه با pud است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The crumbly texture is perfect for many dishes.
[ترجمه گوگل]بافت شکننده برای بسیاری از غذاها مناسب است
[ترجمه ترگمان]بافت crumbly برای بسیاری از غذاها عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It had a buttery, crumbly, graham cracker crust. . .
[ترجمه گوگل]پوسته کراکر کره ای، خردکننده و گراهام داشت
[ترجمه ترگمان]یه رستوران کره ای، پر سر و صدا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's dark brown, moist and crumbly, like devil's food cake —with worms.
[ترجمه گوگل]قهوه ای تیره، مرطوب و شکننده است، مانند کیک غذای شیطان - با کرم
[ترجمه ترگمان]قهوه ای تیره، مرطوب و crumbly، مثل کیک غذای شیطان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shortbread is a short crumbly cookie.
[ترجمه گوگل]نان شور یک کلوچه کوتاه ترد است
[ترجمه ترگمان]shortbread یه کلوچه کوتاهه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The place looks pretty old and crumbly, but it does have a certain je ne sais quoi.
[ترجمه گوگل]این مکان بسیار قدیمی و شکننده به نظر می رسد، اما یک je ne sais quoi خاص دارد
[ترجمه ترگمان]این محل خیلی کهنه و پر زرق و برق به نظر می رسد، اما در عین حال من می دانم که چه چیز خوبی را در نظر دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shortbread is so named because of its crumbly texture.
[ترجمه گوگل]نان کوتاه به دلیل بافت شکننده اش به این نام خوانده می شود
[ترجمه ترگمان]shortbread به دلیل بافت crumbly آن به نام shortbread نامگذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm afraid this cake has turned out very dry and crumbly.
[ترجمه گوگل]میترسم این کیک خیلی خشک و شکننده بشه
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این کیک خیلی خشک و پست شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The compost is ready when the pile is transformed into crumbly soil.
[ترجمه گوگل]کمپوست زمانی آماده است که توده به خاک خرد شده تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این کمپوست وقتی آماده می شود که توده به خاک crumbly تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole wall is like a bulletin board, made of some new, crumbly building-material.
[ترجمه گوگل]تمام دیوار مانند یک تابلوی اعلانات است که از مصالح ساختمانی جدید و شکننده ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]کل دیوار مانند یک تابلوی اعلانات، ساخته شده از یک ساختمان جدید و crumbly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• brittle, falling apart, easily crumbled
something that is crumbly is easily broken into a lot of little pieces.

پیشنهاد کاربران

سست؛ دارای پیوند مولکولی ضعیف به طوری که با فشار اندکی خُرد شود و از هم بپاشد.
معنی �تُرد� برای این واژه مناسب نیست زیرا به معنی �سخت و شکننده� است مثل شیشه که جسم تُرد محسوب می شود. به عکسِ تُرد، ماده ی کرامبلی ماده ای نرم و بی قوام است. در علوم غذایی و خاک شناسی به توده ای از ماده گفته می شود که استحکام ساختاری ندارد. معادل نزدیک برای �تُرد� واژه ی �brittle� است.
...
[مشاهده متن کامل]

crumbly ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: خردشونده
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی در شکستن و تبدیل شدن به قطعات ریز
ترد

بپرس