crucifixion

/ˌkruːsəˈfɪkʃn̩//ˌkruːsɪˈfɪkʃn̩/

معنی: تصویر عیسی بر بالای صلیب
معانی دیگر: برصلیب آویزی (نوعی اعدام که در امپراطوری روم متداول بود)، (c بزرگ) مصلوب سازی حضرت عیسی، مصلوب ساختن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a method of execution in which the condemned person is tied or nailed to a cross.

(2) تعریف: (cap.) the execution of Jesus Christ by crucifixion.

(3) تعریف: a painting, sculpture, or the like representing the crucifixion of Jesus Christ.

جمله های نمونه

1. They watched the crucifixion from a distance.
[ترجمه گوگل]آنها مصلوب شدن را از دور تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مصلوب شدن را از دور تماشا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was executed by crucifixion.
[ترجمه گوگل]او را به صلیب کشیدند
[ترجمه ترگمان]مصلوب مسیح مصلوب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The leading role played by Mary at the Crucifixion and Resurrection needs no re-telling.
[ترجمه گوگل]نقش اصلی که مریم در مصلوب شدن و رستاخیز بازی کرد، نیازی به بازگویی ندارد
[ترجمه ترگمان]نقش رهبری مری در مصلوب شدن مسیح و رستاخیز نیازی به گفتن مجدد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For the community of disciples the crucifixion was not the end.
[ترجمه گوگل]برای جامعه شاگردان، مصلوب شدن پایانی نبود
[ترجمه ترگمان]برای جامعه مریدان، مصلوب کردن، پایانی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Root of Holiness : Co - crucifixion and Co - resurrection with Jesus Christ.
[ترجمه گوگل]ریشه قدوسیت: مصلوب شدن و رستاخیز مشترک با عیسی مسیح
[ترجمه ترگمان]ریشه پدر مقدس: مصلوب شدن و رستاخیز با عیسی مسیح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jesus predicts his crucifixion in two days time.
[ترجمه گوگل]عیسی مصلوب شدن خود را در دو روز پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]مسیح مصلوب مسیح را در دو روز پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By contrast both the crucifixion and the resurrection are described by all four gospel writers detail.
[ترجمه گوگل]در مقابل، هم مصلوب شدن و هم رستاخیز توسط هر چهار نویسنده انجیل به تفصیل شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، هر دو مصلوب شدن و رستاخیز توسط هر چهار نویسنده انجیل توصیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Possible date of Jesus' crucifixion was Nisan 14th, Spring Equinox, Friday April 3rd AD33 or 14th Nisan, Spring Equinox, Wednesday April 10th AD3
[ترجمه گوگل]تاریخ احتمالی مصلوب شدن عیسی 14 نیسان، اعتدال بهاری، جمعه 3 آوریل 33 پس از میلاد یا 14 نیسان، اعتدال بهاری، چهارشنبه 10 آوریل پس از میلاد بوده است
[ترجمه ترگمان]تاریخ احتمالی مصلوب مسیح Nisan ۱۴، Spring Equinox، جمعه سوم آوریل AD۳۳ یا چهاردهمین Nisan، بهار Equinox، روز چهارشنبه دهم آوریل AD۳ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many had flocked to the crucifixion from curiosity, and not from hatred toward Christ.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کنجکاوی و نه از تنفر نسبت به مسیح به مصلوب شدن هجوم آورده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آنان به صلیب کشیده شده بودند نه از روی کنجکاوی و نه از نفرت نسبت به مسیح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its chanting quality sounds a note of buoyancy and music in the evocation of the enormity of the Crucifixion.
[ترجمه گوگل]کیفیت آواز خواندن آن نتی از شناور و موسیقی در تداعی عظمت مصلوب شدن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آهنگ سرود خواندن آن به منزله یادداشتی از سبک buoyancy و موسیقی در the عظمت of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the drawings, there are some beautiful drawings around the Crucifixion.
[ترجمه گوگل]اما در نقاشی ها، نقاشی های زیبایی در اطراف صلیب کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]اما نقاشی ها، نقاشی های زیبایی در اطراف the وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paul appears on the scene within a year or so of the Crucifixion.
[ترجمه گوگل]پولس در عرض یک سال یا بیشتر پس از مصلوب شدن در صحنه ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]پل در عرض یک سال یا پس از مصلوب شدن مسیح در صحنه ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This pray is set towards the end of his time with them on earth but before the crucifixion.
[ترجمه گوگل]این دعا در پایان زمان او با آنها در زمین اما قبل از مصلوب شدن تنظیم شده است
[ترجمه ترگمان]این دعا در پایان وقتش با آن ها در روی زمین، بلکه قبل از مصلوب شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Parker wished more time, more, with the boy; this almost crucifixion, to feast his eyes.
[ترجمه گوگل]پارکر آرزوی زمان بیشتر، بیشتر، با پسر داشت این تقریباً مصلوب شدن، برای جشن گرفتن چشمان او
[ترجمه ترگمان]پارکر بیش از پیش دلش می خواست، با آن پسر که تقریبا مصلوب شده بود، و این تقریبا مصلوب شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصویر عیسی بر بالای صلیب (اسم)
crucifixion

انگلیسی به انگلیسی

• act of crucifying, act of putting someone to death by nailing or binding him to a cross
in the roman empire, crucifixion was a way of executing people by crucifying them. the crucifixion was the death of christ by this method.

پیشنهاد کاربران

چارمیخ یا تصلیب یا به صلیب کشیدن یا صَلب یکی از شیوه های شکنجه و اعدام است. مصلوب کردن در امپراتوری روم روشی مرسوم برای مجازات و تحقیر و نمایش بی رحمی محکومان بود. کنستانتین، امپراتور مسیحی روم، مصلوب
...
[مشاهده متن کامل]
کردن را در سده چهار پس از میلاد ممنوع اعلام کرد. هرچند در طول سده های متعدد از این شیوه مجازات به عنوان روشی برای اعدام استفاده شده است.

منابع• https://www.britannica.com/topic/Crucifixion-Christianity• http://www.irebd.com/quran/english/surah-5/verse-33/
تصویر حضرت عیسی بر بالای صلیب، مصلوب ساختن
1. تصلیب/صَلب/چارمیخ
2. به صلیب /چارمیخ کشیدن
3. شمایل عیسای مصلوب
منبع: ویکی پدیا و فرهنگ معاصر پویا
کروسِ فِک شِن
این کلمه اسمه و فعلش Crucify هست :
🌠 CRUCIFY 🌠 به صلیب کشیدن ( با میخ یا طناب به قصد کشتن یا شکنجه یک نفر. بیشتر به قصد کشتن )
verb
[ obj]
1 : to kill ( someone ) by nailing or tying his or her hands and feet to a cross
...
[مشاهده متن کامل]

◀️Jesus Christ was crucified
2 informal : to criticize ( someone or something ) very harshly
◀️They crucified her in the newspapers for having an affair
🌠 CRUCIFIXION 🌠 به صلیب کشی ( قتل به کمک به صلیب کشیدن )
Noun 1
[noncount] : an act of killing someone by nailing or tying his or her hands and feet to a cross : an act of crucifying someone
◀️ the crucifixion of the rebel Spartacus
2 the Crucifixion : the killing of Jesus Christ on a cross

۱. عمل به صلیب کشیدن
۲. تمثال حضرت عیسی ( مجسمه یا تصویر )

بپرس