crucifix

/ˈkruːsəˌfɪks//ˈkruːsɪfɪks/

معنی: صلیب عیسی
معانی دیگر: (صلیب یا تندیس که عیسی بر آن مصلوب شده است) صلیب عیسی، عیسی بر صلیب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Christian cross, esp. one bearing a representation of Jesus Christ.
مشابه: cross

جمله های نمونه

1. It is sacrilege to steal a crucifix from an altar.
[ترجمه گوگل]دزدیدن صلیب از محراب مقدس است
[ترجمه ترگمان]این توهین به مقدسات است که صلیب را از محراب بدزدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She raised the crucifix to her lips and kissed it.
[ترجمه گوگل]صلیب را روی لبهایش برد و بوسید
[ترجمه ترگمان]صلیب را روی لب هایش بلند کرد و بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She always wears a small gold crucifix round her neck.
[ترجمه گوگل]او همیشه یک صلیب طلایی کوچک دور گردنش می‌بندد
[ترجمه ترگمان]همیشه یک صلیب کوچک طلایی دور گردنش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anthony's oak coffin had a large brass crucifix on the lid.
[ترجمه گوگل]تابوت بلوط آنتونی یک صلیب برنجی بزرگ روی درپوش داشت
[ترجمه ترگمان]تابوت oak ان تونی یک صلیب بزرگ برنجی روی در داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Together, they walked down the aisle behind the crucifix, toward the rear of the church.
[ترجمه گوگل]آنها با هم از راهروی پشت صلیب به سمت عقب کلیسا رفتند
[ترجمه ترگمان]با هم از راهروی پشت صلیب گذشتند و به پشت کلیسا رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The crucifix had been broken by its fall.
[ترجمه گوگل]صلیب بر اثر سقوط شکسته شده بود
[ترجمه ترگمان]صلیب عیسی با سقوط آن شکسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Similarly, her consideration of wearing a crucifix as jewellery was linked to assumptions that individuals might ascribe to the wearer.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، توجه او به پوشیدن صلیب به عنوان جواهرات با فرضیاتی مرتبط بود که افراد ممکن است به پوشنده نسبت دهند
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، توجه او به پوشیدن صلیب به عنوان جواهرات با فرضیاتی مرتبط است که ممکن است افراد به پوشنده لباس نسبت دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This crucifix is the reason for one of the biggest and oldest religious festivals in Madeira.
[ترجمه گوگل]این صلیب دلیل برپایی یکی از بزرگترین و قدیمی ترین جشن های مذهبی در مادیرا است
[ترجمه ترگمان]این صلیب یکی از بزرگ ترین و قدیمی ترین جشنواره های مذهبی در Madeira است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You put the wind up her with that crucifix down your sock.
[ترجمه گوگل]باد را با آن صلیب روی جورابت گذاشتی
[ترجمه ترگمان]تو باد رو با اون صلیب روی sock قرار میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A crucifix imposed over a flag. Stars and stripes made of human skin.
[ترجمه گوگل]صلیبی که بر روی پرچم گذاشته شده است ستاره ها و راه راه های ساخته شده از پوست انسان
[ترجمه ترگمان]صلیبی بر روی یک پرچم ستاره ها و stripes ساخته شده از پوست انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She did develop a terrific hankering for a crucifix, though.
[ترجمه گوگل]با این حال، او اشتیاق فوق العاده ای به صلیب داشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال او اشتیاق زیادی به صلیب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gold bracelet, sports shirt, and a small crucifix dangled from a 24-carat chain round his throat.
[ترجمه گوگل]دستبند طلا، پیراهن ورزشی و یک صلیب کوچک از یک زنجیر 24 قیراطی دور گلویش آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]دست بند طلا، پیراهن ورزشی و یک صلیب کوچک از یک زنجیر ۲۴ قیراطی دور گردنش آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He couldn't leave the crucifix in the luggage locker for ever.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست صلیب را برای همیشه در قفسه چمدان بگذارد
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست صلیب را برای همیشه ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His black necktie was steadied by a gold pin the shape of a crucifix.
[ترجمه گوگل]کراوات مشکی او با یک سنجاق طلایی به شکل صلیب ثابت شده بود
[ترجمه ترگمان]کراوات سیاهش با یک سنجاق طلایی شکل صلیب را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rows of simple wooden benches drew her gaze towards the altar, where candles burned beside a tall, plain wooden crucifix.
[ترجمه گوگل]ردیف نیمکت‌های چوبی ساده نگاه او را به سمت محراب می‌کشاند، جایی که شمع‌ها در کنار یک صلیب چوبی ساده و بلند می‌سوختند
[ترجمه ترگمان]ردیف نیمکت های چوبی ساده نگاهش را به محراب دوخته بود، جایی که شمع کنار یک صلیب چوبی بلند و ساده می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صلیب عیسی (اسم)
crucifix

انگلیسی به انگلیسی

• cross with a figure of jesus crucified on it, any cross
a crucifix is a cross with a figure of christ on it.

پیشنهاد کاربران

صلیب. صلیب مسیح
مثال:
a photograph of a crucifix floating in an amber haze.
عکسی از یک صلیب عیسی شناور در هاله ای از کهربا
صلیب
She always wears a small gold crucifix around her neck.

بپرس