معنی: خوشامد گویی کردن، چندک زدن، دولا شدن، قوز کردنمعانی دیگر: (برای حمله و یا از ترس و غیره) خود را جمع کردن، خف کردن، کز کردن، دولا کردن یا شدن، (چاپلوسانه) تعظیم و تکریم کردن، خضوع و خشوع کردن، قوز کردن از ترس وسرما
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: crouches, crouching, crouched
• (1)تعریف: to lower the body close to the ground by bending the legs, as an animal about to pounce or a human preparing to run in a race. • مترادف: hunker, scrooch, squat, stoop • مشابه: bend, bow, cower, duck, huddle, kneel, lean
- The thief crouched behind a chair when he heard someone enter the room.
[ترجمه گوگل] دزد وقتی شنید کسی وارد اتاق شد پشت صندلی خم شد [ترجمه ترگمان] دزد پشت یک صندلی قوز کرده بود که صدای کسی را شنید که وارد اتاق شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to bend down; stoop low. • مترادف: bend, hunker, scrooch, squat, stoop • مشابه: bow, duck, incline, lean
• (3)تعریف: to lower one's body as a servile gesture; cringe. • مترادف: bend, cringe, grovel, stoop • مشابه: bow, bow and scrape, cower, shrink, truckle
اسم ( noun )
• : تعریف: a lowering of the body by crouching. • مترادف: squat, stoop • مشابه: bend
جمله های نمونه
1. Crouch down,hold your knees when you are depressed. Forgive others and yourself.
[ترجمه گوگل]خم شوید، وقتی افسرده هستید زانوهایتان را بگیرید دیگران و خودتان را ببخشید [ترجمه ترگمان]کراوچ زانو زد و گفت: وقتی افسرده شدی زانو بزن دیگران و خودت را ببخش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She dropped to the ground in a crouch.
[ترجمه محمد] لیز خورد و به زمین افتاد
|
[ترجمه محمد] دراز کشید و به زمین افتاد
|
[ترجمه گوگل]در حالت خمیده روی زمین افتاد [ترجمه ترگمان]خم شد و به زمین افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The fielders crouch around the batsman's wicket.
[ترجمه گوگل]زمینبازها دور ویکت ضربهزن خمیده میشوند [ترجمه ترگمان]بازیکنان در اطراف ویکت توپ ضربه می زنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They have a flat in Crouch End.
[ترجمه گوگل]آنها یک آپارتمان در Crouch End دارند [ترجمه ترگمان]او نا یه آپارتمان تو Crouch دارن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They walked in a crouch, each bent over close to the ground.
[ترجمه گوگل]آنها به صورت دولاخی راه می رفتند و هر کدام نزدیک زمین خم شده بودند [ترجمه ترگمان]خم شدند و هر کدام خم شدند و به زمین نزدیک شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Similarly, a male may crouch like a female and perform pseudo-female behaviour, being mounted by another tom.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، یک نر ممکن است مانند یک ماده خمیده شود و رفتار شبه مونث را انجام دهد و توسط یک تام دیگر سوار شود [ترجمه ترگمان]به طور مشابه، یک مرد ممکن است مثل یک زن خم شود و رفتار شبه زنانه را انجام دهد، که توسط تام دیگر سوار می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He went past her in shadow to crouch at the blind.
[ترجمه گوگل]او در سایه از کنار او رفت تا در کنار نابینا خم شود [ترجمه ترگمان]از کنار او گذشت تا از کوره در برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I gestured to the remaining woodchuck to crouch.
[ترجمه گوگل]به چوبدستی که باقی مانده بود اشاره کردم که خم شود [ترجمه ترگمان]به سمت چپ بدن اشاره کردم که قوز کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She dropped to a crouch.
[ترجمه گوگل]او به حالت خمیده افتاد [ترجمه ترگمان]خم شد و خم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In mid-sentence, they halt, then bend or crouch down and bury their noses in the clusters of blossoms.
[ترجمه گوگل]در وسط جمله، می ایستند، سپس خم می شوند یا خم می شوند و بینی خود را در دسته های شکوفه فرو می کنند [ترجمه ترگمان]در وسط جمله متوقف می شوند، بعد خم می شوند یا خم می شوند و بینی خود را در خوشه شکوفه دفن می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I am still small enough to crouch in the deep sink for my bath.
[ترجمه گوگل]من هنوز آنقدر کوچک هستم که برای حمام در سینک عمیق خم شوم [ترجمه ترگمان]من هنوز به اندازه کافی کوچک هستم که در آن سینک بزرگ برای حمام خم شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Having made Winter Marsh from the Crouch I anchored off a shallow bay and rowed ashore in the dinghy.
[ترجمه گوگل]پس از ساختن Winter Marsh از کراچ، از یک خلیج کم عمق لنگر انداختم و در قایق پارویی زدم [ترجمه ترگمان]بعد از اینکه زمستان را از آقای کراوچ درست کردم از خلیج کم عمق پیاده شدم و در کنار قایق پارویی به خشکی پارو زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He moved out of the shadows in a crouch so that he would riot be visible against the lightening sky be-hind hini.
[ترجمه گوگل]او از میان سایهها به حالت خمیده بیرون رفت تا شورش در برابر آسمان روشن در پشت هندی نمایان شود [ترجمه ترگمان]او خم شد و به شکل خم شد تا بتواند در برابر آتش روشن آسمان روشن شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Dubois and Crouch, for instance, tested the hypothesis that women use more tag questions than men.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، دوبوا و کراچ این فرضیه را آزمایش کردند که زنان بیشتر از مردان از سؤالات برچسب استفاده می کنند [ترجمه ترگمان]برای مثال، Dubois و کراوچ این فرضیه را مورد آزمایش قرار دادند که زنان بیشتر از مردان سوالات برچسب دار استفاده می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خوشامد گویی کردن (فعل)
praise, flatter, compliment, make up, chum, suck up, crouch
چندک زدن (فعل)
crouch, cower, squat
دولا شدن (فعل)
stoop, double up, crouch, hunker
قوز کردن (فعل)
hunch, crouch, squat, hump
انگلیسی به انگلیسی
• act of stooping or bending low, act of crouching bend down, stoop down; cringe, bow low if you are crouching, your legs are bent under you so that you are close to the ground and leaning forward slightly. if you crouch over something, you bend over it so that you are very near to it.
پیشنهاد کاربران
adopt a position where the knees are bent and the upper body is brought forward and down, typically in order to avoid detection or to defend oneself.
کمین کردن.
نشستن روی پنجه های پا چمباتمه زدن
کز کردن یا برای حمله کردن جمع شدن ( در باره حیوانات )