1. He sat frowning over a crossword puzzle.
[ترجمه گوگل]با اخم روی جدول کلمات متقاطع نشست
[ترجمه ترگمان]با اخم روی جدول حل جدول نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This crossword puzzle is next to impossible.
[ترجمه گوگل]این جدول کلمات متقاطع تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]این جدول حل نشدنی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. And probably a book or a crossword puzzle or something you could do when you were down there, you know.
[ترجمه گوگل]و احتمالاً یک کتاب یا جدول کلمات متقاطع یا کاری که میتوانید وقتی آنجا بودید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]و احتمالا یک کتاب یا جدول معما یا کاری که وقتی آنجا بودید انجام بدهید، می دانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her face looks like a crossword puzzle.
5. It's like a crossword puzzle.
6. Tom: I'm doing a crossword puzzle.
[ترجمه گوگل]تام: من دارم جدول کلمات متقاطع درست می کنم
[ترجمه ترگمان]دارم یه جدول حل می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Try to solve a crossword puzzle.
[ترجمه گوگل]سعی کنید جدول کلمات متقاطع را حل کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید یک جدول جدول را حل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It was like a crossword puzzle frozen into a house.
[ترجمه گوگل]مثل جدول کلمات متقاطع بود که در یک خانه یخ زده بودند
[ترجمه ترگمان]مثل حل کردن جدول معما شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I enjoy word games but The Times crossword puzzle usually foxes me.
[ترجمه گوگل]من از بازی های کلمه ای لذت می برم، اما جدول کلمات متقاطع تایمز معمولا مرا روباه می کند
[ترجمه ترگمان]من از بازی کلمه لذت می برم، اما جدول زمانی که در جدول تایمز وجود دارد، روباه ها را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's only a crossword puzzle that helps increase my vocabulary.
[ترجمه گوگل]این فقط یک جدول کلمات متقاطع است که به افزایش دایره لغات من کمک می کند
[ترجمه ترگمان]فقط یک جدول است که به افزایش واژگان من کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She tried to solve a crossword puzzle.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد جدول کلمات متقاطع را حل کند
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد جدول حل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I give up. I just cannot solve this crossword puzzle.
[ترجمه گوگل]من تسلیم می شوم من فقط نمی توانم این جدول کلمات متقاطع را حل کنم
[ترجمه ترگمان] من تسلیم میشم من فقط نمیتونم این جدول حل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The London Times crossword puzzle really puzzles me.
[ترجمه گوگل]جدول کلمات متقاطع لندن تایمز واقعاً من را متحیر می کند
[ترجمه ترگمان]جدول جدول زمانی لندن واقعا مرا گیج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I think the crossword puzzle is too difficult for me.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم جدول کلمات متقاطع برای من خیلی سخت است
[ترجمه ترگمان]فکر کنم جدول حل کردن جدول مشکل برام سخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. For example, do a crossword puzzle or read a new book.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، جدول کلمات متقاطع را انجام دهید یا یک کتاب جدید بخوانید
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک جدول را حل کنید و یا یک کتاب جدید بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید