crossover

/ˈkrɒsoʊvə//ˈkrɒsəʊvə/

معنی: چلیپایی، دو رگه، معبر، همگذری، چلیپایی، متقاطع
معانی دیگر: (امریکا - موسیقی) تعدیل سبک موسیقی به منظور جلب شنودگان بیشتر، عبور، گذر (از یک سو به سوی دیگر)، گذار، (راه آهن) سویچ ریل، خط عوض کن، رای دادن به کاندید حزب دیگر، (زیست شناسی) رجوع شود به: crossing-over، همگذری

جمله های نمونه

1. a jazz-to-disco crossover
تغییر موسیقی جاز به موسیقی دیسکو

2. Madonna has made a crossover from rock music to the movies.
[ترجمه مهرزاد] مدونا از موسیقی راک به فیلم روی آورده است
|
[ترجمه ایمان پوررضا] مدونا یک تغییر سبک از موسیقی راک به فیلم داشته است.
|
[ترجمه گوگل]مدونا متقاطع از موسیقی راک به سینما ساخته است
[ترجمه ترگمان]\"مدونا\" از موسیقی راک تا فیلم ها تقاطع داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I told her the crossover from actress to singer is easier than singer to actress.
[ترجمه ایمان پوررضا] من به اون گفنم که تغییر سبک بازیگری به خوانندگی آسونتر از خوانندگی به بازیگریِ
|
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که عبور از یک بازیگر به خواننده آسان تر از یک خواننده به یک بازیگر است
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که the از هنرپیشه به خواننده برای او آسان تر از خوانندگی با بازیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is not much crossover between readers of modern and historical romances.
[ترجمه Fesaneh] میان مخاطبین رمان های مدرن و تاریخی تقابل چندانی وجود ندارد
|
[ترجمه گوگل]تلاقی زیادی بین خوانندگان رمان های عاشقانه مدرن و تاریخی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بین خوانندگان رمان های تاریخی و تاریخی اختلاف نظر زیادی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The album was an exciting jazz-pop crossover.
[ترجمه گوگل]این آلبوم یک متقاطع مهیج جاز-پاپ بود
[ترجمه ترگمان]این آلبوم یک تقاطع جالب موسیقی جاز - جاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the original live music / club crossover venues in an arch under a bridge.
[ترجمه گوگل]یکی از مکان‌های متقاطع اصلی موسیقی زنده/کلوب در طاق زیر یک پل
[ترجمه ترگمان]یکی از محل های اصلی موسیقی \/ محل تقاطع در یک پل زیر یک پل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is worth noting, incidentally, that such crossover in readership is not uncommon.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً شایان ذکر است که چنین متقاطع در بین خوانندگان غیر معمول نیست
[ترجمه ترگمان]همچنین شایان ذکر است که این تقاطع در خوانندگان غیر معمول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And most agreed that the crossover was probably recent.
[ترجمه گوگل]و اکثر آنها موافق بودند که این کراس اوور احتمالا اخیراً بوده است
[ترجمه ترگمان]و بیشترشون قبول کردند که تقاطع احتمالا جدید بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is not much crossover among readers of romance and science fiction.
[ترجمه گوگل]در میان خوانندگان داستان های عاشقانه و علمی تخیلی زیاد متقاطع وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در میان خوانندگان رمان علمی تخیلی و داستان های علمی تقاطع چندانی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is their job to provide a crossover from the road to your property.
[ترجمه گوگل]این وظیفه آنهاست که یک کراس اوور از جاده به ملک شما ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]این وظیفه آنهاست که یک تقاطع از راه به ملک تان ارائه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfortunately, the quick acceptance of the recent crossover thesis by the Western scientific establishment precluded the exploration of other possibilities.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، پذیرش سریع تز متقاطع اخیر توسط نهادهای علمی غربی مانع از بررسی احتمالات دیگر شد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه پذیرش سریع of اخیر توسط موسسه علمی غرب مانع اکتشاف سایر احتمالات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crossover is mounted behind the terminal panel at the top rear of the cabinet.
[ترجمه گوگل]کراس اوور پشت صفحه ترمینال در قسمت بالای کابینت نصب شده است
[ترجمه ترگمان]تقاطع پشت پنل پایانه در قسمت بالای قفسه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wright and Burton performed a crossover study of evening primrose oil and placebo in 99 adults and children with atopic eczema.
[ترجمه گوگل]رایت و برتون یک مطالعه متقاطع روی روغن گل مغربی و دارونما در 99 بزرگسال و کودک مبتلا به اگزمای آتوپیک انجام دادند
[ترجمه ترگمان]رایت و برتن یک مطالعه متقاطع از روغن پامچال غروب و دارونما را در ۹۹ بزرگ سال و کودکانی با eczema eczema انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using his crossover dribble to create space between him and a defender and then sticking a 3-pointer.
[ترجمه گوگل]استفاده از دریبل متقاطع خود برای ایجاد فاصله بین او و یک مدافع و سپس چسباندن یک 3 امتیازی
[ترجمه ترگمان]از تقاطع خود برای ایجاد فضای بین او و یک مدافع استفاده کنید و سپس یک اشاره گر قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. While singer Neneh Cherry moved on to crossover fame, her fellow conspirators took a back seat.
[ترجمه گوگل]در حالی که خواننده ننه گیلاس به سمت شهرت متقاطع پیش رفت، هم‌طلبان او در صندلی عقب نشستند
[ترجمه ترگمان]در حالی که Neneh گیلاس، خواننده، به تقاطع شهرت نزدیک شد، هم کار او نیز یک صندلی عقب برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چلیپایی (اسم)
crossover

دو رگه (اسم)
hybrid, crossover, crossbreed, mongrel, crossbreeding, mulatto, half-blood, half-bred, half-caste

معبر (اسم)
cut, pass, passage, ferry, passageway, ford, crossover, crossing, ferryboat, ferry bridge, passover, passway, railway crossing

هم گذری (اسم)
crossover

چلیپایی (صفت)
cross, crossover, cruciform, cruciate, trigonous

متقاطع (صفت)
transverse, traverse, crisscross, crossover, intersecting, secant

تخصصی

[عمران و معماری] روگذر - خط ارتباط - پل هوایی - مسیر میانبر
[برق و الکترونیک] همگذری، عبور متقاطع - همگذری؛ تقاطع 1. نقطه ای روی نمودار مدار که در آن دو مسیر اتصال از روی هم می گذرند. همگذری با ایجاد انحنای روی یکی از خطوط و یا با نگهداشتن نقطه در محل تقاطع مشخص می شود. 2. سیمی در کابل اتصال دهنده که دوس ر آن به شماره پایه های متفاوت وصل شده باشد.
[زمین شناسی] تقاطع
[آمار] 1. تعویضی 2. متقاطع
[ریاضیات] ضربدری، چلیپایی
[آب و خاک] قطعة پیچش محور جریان آب چلیپا

انگلیسی به انگلیسی

• point or place of crossing; structure (i.e. bridge) by which a river or highway can be crossed; device which enables trains to switch tracks

پیشنهاد کاربران

چلیپایی، دو رگه، معبر، همگذری،
مثال:
Of course, the ideal would be to cultivate and develop the ability to have good crossover between both sides of the brain
البته ایده آل، بهتر کردن و توسعه دادن توانایی برای داشتن معبری خوب بین دو طرف مغز است.
Audio crossovers : در مهندسی صوت مقسم فرکانس به فرکانس های پایین میانی و بالا را گویند. در نوع Passive پسیو یا غیر الکترونیک آن از عناصر سلف ، خازن و مقاومت استفاده می شود.
( در مهندسی برق نیز این توضیحات صحیح هستند )
عکس نمونه ای از نوع پسیو می باشد.
crossover
در بعضی از زمینه ها، می تواند به معنای �اشتراک� باشد.
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
Crossover
در فیلم و سینما:
گذر داستانی ، هم داستانی، تقاطع داستانی
ادبی تر:
هم گذری نثری, هم نقلی
یکی از کاربران محترم واژه "همپوشانی" را به عنوان معنی یا معادل کلمه crossover آورده اند. دوستان عزیز خاطر نشان می کند به هیج وجه, این دو معادل نیستند و برای همپوشانی واژه "overlap" را داریم که اتفاقا بسیاری مواقع , فارسی زبانان از همان کلمه انگلیسی در صحبتهای فنی یا غیر فنی خود استفاده می کنند. مثلا :
...
[مشاهده متن کامل]

1_ این دو میلگرد با هم اورلپ دارند. ( یعنی قسمتی از طول میلگرداول با میلگرد دوم همپوشانی دارد )
2_ زمان نصب شیشه ها با زمان رنگ آمیزی پنج روز اورلپ دارد. ( نصب شیشه ها از یکم تا پانزدهم طول می کشد و رنگ آمیزی از دهم ماه شروع می شود پس پنج روز اور لپ دارند :10 تا 15 )
Crossover برای اشتراک دو یا چند موضوع در فقط یک نقطه و overlap برای اشتراک در تعدادی بیش از یک نقطه مثلا در یک طول محدود کاربرد دارد.

در حوضه الگوریتم ژنتیکی به معنای ( ترکیب یا آمیزش ) ژن های والدین و تولد فرزند ( راه حل جدید ) می باشد.
منابع• https://blog.faradars.org/genetic-algorithm/
تغییر سبک در موسیقی یا هر فعالیت هنری دیگری
( در بسکتبال )
تکنیک یا حرکت کراس اور
انجام دادن فعالیت متفاوت
exa: Pejman jamshidi is a crossover artist. he used to play football and now he is an actor
exa: J - Lo has made a crossover from music to the movies
crossover ( حمل ونقل ریلی )
واژه مصوب: خط رابط 1
تعریف: بخش کوتاهی از خط شامل دو دستگاه سوزن که دو خط موازی را با استفاده از دو دوراهه به یکدیگر متصل می کند
گذر کردن
نا همخوانی
مثال:
This has led to significant jurisdictional crossovers by audit firms in the context of group audits
این امر منجر به ناهمخوانی حقوقی قابل توجهی از سوی مؤسسات حسابرسی در زمینه حسابرسی های گروهی شده است
ناهمخوانی
متقاطع.
همخونی نداشتن
[خودرو]
شاسی بلند فشرده
عوض کردن یک فعالیت به فعالیت دیگر
آمیزش
( بر گرفته از وب سایت فرادرس )
انتقال پیدا کردنِ فیزیکی [یا انتزاعی] از یک مکان [یا حالت] به مکان [یا حالت] دیگر.
scientists will trying to determine whether the virus has crossed over to any other species
دانشمندان تلاش خواهند کرد که تعیین کنند آیا ویروس به سایر گونه ها انتقال پیدا کرده است[یا نه؟]
...
[مشاهده متن کامل]

not many actors are so easily able to cross over from TV to cinema
بازیگران زیادی وجود ندارند که توانسته باشند به آسانی از تلویزیون به سینما راه یابند.
Charles crossed over from blues to gospel
چالرز از [موسیقی] بلوز به گاسپل [موسیقی مذهبی مسیحی] روی آورد.
sarah's grandmother crossed over last night
مادر بزرگ سارا دیشب فوت کرد.

گذرگاه، گذار
موفقیت در یک سبک یا زمینه ی متفاوت
یکی از معانی:
لفظی محترمانه به جای مردن: او در گذشت ( به جای مرد )
در الگوریتم ژنتیک به معنای همبری است
پراکندگی
همپوشانی
( کشتی ) درو از عقب
[خودرو]
شاسی بلند کوچک ، شاسی بلند شهری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس