🔹 معادل فارسی: صلیبی برای حمل کردن / رنجی که باید تحمل کرد / بلای جان / مسئولیت یا دردسر اجتناب ناپذیر
عبارت از داستان انجیل گرفته شده، جایی که عیسی مسیح صلیب خود را تا محل مصلوب شدن حمل می کند. این تصویر به نماد تحمل رنج، فداکاری، و مسئولیت سنگین تبدیل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مثال ها:
Living with chronic pain is a cross I bear every day. زندگی با درد مزمن، صلیبی ست که هر روز باید حملش کنم.
His guilt over the accident is a cross to bear. احساس گناهش بابت آن حادثه، بلای جانش شده.
Being in the public eye is a cross celebrities have to bear. در معرض دید عموم بودن، بلایی ست که افراد مشهور باید تحمل کنند.
🔹 مترادف ها:
burden to carry – heavy load – trial – hardship – emotional weight
عبارت از داستان انجیل گرفته شده، جایی که عیسی مسیح صلیب خود را تا محل مصلوب شدن حمل می کند. این تصویر به نماد تحمل رنج، فداکاری، و مسئولیت سنگین تبدیل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مثال ها:
Living with chronic pain is a cross I bear every day. زندگی با درد مزمن، صلیبی ست که هر روز باید حملش کنم.
His guilt over the accident is a cross to bear. احساس گناهش بابت آن حادثه، بلای جانش شده.
Being in the public eye is a cross celebrities have to bear. در معرض دید عموم بودن، بلایی ست که افراد مشهور باید تحمل کنند.
🔹 مترادف ها:
یک مشکل قدیمی که حل نشده