cross section

/ˈkrɒsˈsekʃn̩//krɒsˈsekʃn̩/

برش عرضی، مقطع، برش ورین، نمونه ی جامع (از هر چیز)، (نمایشگر) قشرهای مختلف، (اجتماعی) نمونه ی بارز، برشگاه، (لوله) خط مقطع، سطح مقطع، (فیزیک اتمی - سنجش امکان وقوع واکنش اتمی) واکنش سنجی، مقطع عرضی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: cross-section (adj.), cross-sectional (adj.), cross-section (v.)
(1) تعریف: a planar view exposed by cutting through an object, usu. at right angles to its longitudinal axis.
مشابه: section

(2) تعریف: a drawing, photograph, or other graphic representation of such a view.

(3) تعریف: a representative sample or selection of typical parts that reveals what the whole is like.
مشابه: sample

- a cross section of the population
[ترجمه گوگل] یک بخش از جمعیت
[ترجمه ترگمان] بخش cross از جمعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The contestants are drawn from a cross section of society.
[ترجمه افشین چیت نیس] شرکت کنندگان در مسابقه از میان گروهی ( نمونه ای ) از جامعه انتخاب میشوند.
|
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان از بخش های مختلف جامعه برگرفته شده اند
[ترجمه ترگمان]رقابت کنندگان از مقطع عرضی جامعه کشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The demonstration provided a platform for a broad cross section of speakers.
[ترجمه افشین چیت نیس] این نمایش بستری برای سخنرانان از طیفهای گوناگون ایجاد کرد.
|
[ترجمه گوگل]این تظاهرات بستری را برای بخش وسیعی از سخنرانان فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات، سکویی برای سطح وسیعی از گویندگان فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The study group was selected from a broad cross section of the population.
[ترجمه سعید گازرانی] گروه مورد مطالعه از بخش وسیعی از جمعیت انتخاب شده بود.
|
[ترجمه گوگل]گروه مورد مطالعه از میان بخش وسیعی از جامعه انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]گروه مطالعه از بخش وسیعی از جمعیت انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We interviewed a wide cross section of people.
[ترجمه سعید گازرانی] ما با بخش وسیعی از مردم مصاحبه کردیم.
|
[ترجمه افشین چیت نیس] ما با نمونه وسیعی از مردم مصاحبه کردیم
|
[ترجمه گوگل]ما با بخش وسیعی از مردم مصاحبه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما با یک مقطع عرضی از مردم مصاحبه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Below it is a cross section inferred from the map, with eroded portions indicated by dashed lines.
[ترجمه گوگل]در زیر آن یک مقطع استنباط شده از نقشه، با بخش های فرسایش یافته با خطوط چین نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]در زیر یک برش عرضی که از نقشه استنباط می شود، با بخش های فرسوده نشان داده شده توسط خطوط خط چین شده نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The simplified anatomy of a rose flower in cross section.
[ترجمه گوگل]آناتومی ساده شده گل رز در مقطع
[ترجمه ترگمان]تشریح ساده و ساده گل رز در مقطع عرضی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The leaf petioles are always triangular in cross section and can be easily distinguished.
[ترجمه گوگل]دمبرگ های برگ همیشه از نظر مقطع مثلثی هستند و به راحتی قابل تشخیص هستند
[ترجمه ترگمان]برگ leaf برگ همیشه در بخش عرضی مثلثی بوده و می تواند به راحتی برجسته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A cross section of the filter chambers.
[ترجمه افشین چیت نیس] سطح مقطعی از اتاقهای فیلتر
|
[ترجمه گوگل]مقطعی از محفظه های فیلتر
[ترجمه ترگمان]یک مقطع عرضی از اتاق های فیلتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These branches cover a good cross section of the branch network in terms of location, size and type of business.
[ترجمه گوگل]این شعب از نظر موقعیت، اندازه و نوع کسب و کار، بخش خوبی از شبکه شعب را پوشش می دهند
[ترجمه ترگمان]این شاخه ها بخش عرضی خوبی از شبکه شاخه ها برحسب مکان، اندازه و نوع کسب وکار را پوشش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The diagram is a cross section of the bowl blank with the desired circular arc superimposed.
[ترجمه گوگل]نمودار مقطعی از کاسه خالی با قوس دایره ای مورد نظر است
[ترجمه ترگمان]نمودار یک مقطع عرضی از کاسه خالی با کمان چرخشی مورد نظر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The narrower the cross section is, the smaller the separated region will be.
[ترجمه گوگل]هرچه سطح مقطع باریکتر باشد، ناحیه جدا شده کوچکتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هرچه بخش عبور کم تر باشد، منطقه جدا شده کوچک تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cross section of a bridge deck may twist as a result of excessive life.
[ترجمه افشین چیت نیس] سطح مقطع عرشه یک پل میتواند بر اثر عمر زیاد، تاب بخورد.
|
[ترجمه گوگل]سطح مقطع عرشه پل ممکن است در نتیجه عمر بیش از حد پیچ ​​بخورد
[ترجمه ترگمان]سطح مقطع یک عرشه پل می تواند در نتیجه زندگی بیش از حد تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The physics meaning for the laser radar cross section ( LRCS ) is discussed in the paper.
[ترجمه گوگل]معنای فیزیک برای مقطع رادار لیزری (LRCS) در مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]مفهوم فیزیک برای مقطع عرضی رادار لیزر (LRCS)در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pressure and velocity fields of spatial cross section on an aircraft model with strake wing and double vertical tails were measured using a seven hole probe.
[ترجمه گوگل]میدان‌های فشار و سرعت مقطع فضایی در مدل هواپیما با بال رگه‌ای و دم عمودی دوگانه با استفاده از یک کاوشگر هفت سوراخ اندازه‌گیری شد
[ترجمه ترگمان]میدان های فشار و سرعت مقطع عرضی بر روی یک مدل هواپیما با بال strake و دو دم عمودی دوبل با استفاده از یک کاوشگر هفت سوراخ اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A calculation method of the off-design of variable cross section in pulse turbine with vaneless volute is introduced in the paper.
[ترجمه گوگل]یک روش محاسبه خارج از طراحی مقطع متغیر در توربین پالسی با پیچ بدون پره در مقاله معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش محاسبه پایین - طراحی مقطع عرضی متغیر در توربین پالس با طرح حلزونی vaneless، در این مقاله مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] سطح مقطع - مقطع عرضی - برش عرضی - نیمرخ عرضی - سطح مقطع ناخالص - عمود برش - مقطع ناخالص - برش - نیمرخ پهنا - مقطع
[زمین شناسی] سطح مقطع، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین. نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی
[نساجی] سطح مقطع - برش عرضی - مقطع عرضی
[ریاضیات] مقطع عرضی
[نفت] برش عرضی
[پلیمر] مقطع عرضی
[آب و خاک] برش عرضی، نیمرخ عرضی، مقطع عرضی

انگلیسی به انگلیسی

• transverse cutting; area which represents a target in relation to a bullet fired
a cross-section of something such as a group of people is a typical or representative sample of it.
a cross-section of an object is what you would see if you cut straight through the middle of it.

پیشنهاد کاربران

چیزی برش میدن و داخلش پیداست
چیزی نماد یه چیز بزرگتره
a group representing a wide range of people or things
یک نما یا نقاشی که نشان می دهد داخل یک چیز پس از ایجاد برش روی آن چگونه به نظر می رسد. به تصویر زیر توجه کنید ، این یک کراس سکشن از تنه ی درخت است با برش زدن آن چگونگی شکل داخل آنرا نشان داده اند:
cross section
خطوط سفید
نیمرخ
cross section ( علوم تشریحی )
واژه مصوب: برش عرضی
تعریف: برشی در محور عرضی یک ساختار یا بافت
قشرهای مختلف
The study group was selected from a broad cross section of the population
گروه مورد تحقیق از قشرهای مختلف و جامعی از جمعیت ها انتخاب شدند
Representative cross section
نماینده اقشار مختلف
بخش قطع شده از هر چیزی، سطح مقطع
پروفیل عرضی - مقطع عرضی ( در مهندسی نقشه برداری )
مقطع عرضی، مقطع پروفیل ( درزمین شناسی )
سطح مقطع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس