cross off


قلم زدن، حذف کردن، خط زدن

جمله های نمونه

1. Cross off any items we've already got.
[ترجمه هایده نرماشیری] هر موردی رو که قبلا گرفتیم خط بزنید
|
[ترجمه گوگل]اقلامی را که قبلاً داشته‌ایم خط بکشید
[ترجمه ترگمان]چیزهایی رو که تا حالا داشتیم از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I checked the chart and found I had crossed off the wrong thing.
[ترجمه گوگل]من نمودار را بررسی کردم و متوجه شدم که چیز اشتباهی را خط زده ام
[ترجمه ترگمان]چارت رو چک کردم و فهمیدم که از کار اشتباهی گذشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The teacher crossed off his name from the list.
[ترجمه گوگل]معلم نام او را از لیست خط زد
[ترجمه ترگمان]معلم نام خود را از فهرست حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please cross off the wrong word in the sentence.
[ترجمه گوگل]لطفا کلمه اشتباه را در جمله خط بزنید
[ترجمه ترگمان]لطفا کلمه اشتباهی رو از جمله حذف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Liz had a calendar and she crossed off the days in black ink.
[ترجمه گوگل]لیز یک تقویم داشت و روزها را با جوهر سیاه خط می کشید
[ترجمه ترگمان]لیز یه تقویم داشت و روزها رو با جوهر سیاه از بین برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I mentally crossed off each successfully negotiated landmark as the cloud built up.
[ترجمه گوگل]من به طور ذهنی هر نقطه عطفی که با موفقیت مذاکره شده بود را با ایجاد ابر کنار زدم
[ترجمه ترگمان]من به طور ذهنی، هر کدام از آن ها را با موفقیت مورد مذاکره قرار دادم، زمانی که ابرها از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sarah's name had been crossed off the list of candidates.
[ترجمه گوگل]نام سارا از لیست نامزدها خط خورده بود
[ترجمه ترگمان]نام سارا از لیست نامزدها گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cross off tasks you have accomplished and take satisfaction from doing so.
[ترجمه گوگل]وظایفی را که انجام داده اید کنار بگذارید و از انجام آن رضایت داشته باشید
[ترجمه ترگمان]کارهایی را که انجام داده اید را قطع کنید و از انجام این کار رضایت حاصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can even cross off a completed item by swiping your finger across it on your Jott list.
[ترجمه گوگل]حتی می‌توانید با کشیدن انگشت روی یک آیتم تکمیل‌شده در فهرست Jott خود، آن را خط بزنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با حرکت دادن انگشت خود در میان آن در فهرست Jott، از یک مورد کامل عبور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The goal is to cross off as many items as possible in the shortest time.
[ترجمه گوگل]هدف این است که در کمترین زمان تا آنجا که ممکن است موارد زیادی را خط بزنید
[ترجمه ترگمان]هدف این است که هر چه بیشتر آیتم های ممکن در کوتاه ترین زمان ممکن از بین بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On those grounds we can cross off the two Central European countries (Czech Republic and Poland).
[ترجمه گوگل]بر این اساس ما می توانیم دو کشور اروپای مرکزی (جمهوری چک و لهستان) را از هم جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم از دو کشور اروپای مرکزی (جمهوری چک و لهستان)عبور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cross off those positions you dont want or dont think you will get.
[ترجمه گوگل]موقعیت هایی را که نمی خواهید یا فکر نمی کنید به دست آورید، کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]از این موقعیت استفاده کن که نمی خواهی یا فکر نکنی که گیرت می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cross off that last sentence and put this in instead.
[ترجمه گوگل]جمله آخر را خط بزنید و به جای آن این را وارد کنید
[ترجمه ترگمان]این جمله آخر را رد کنید و به جای آن بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cross off those alternatives that most likely will not happen to you.
[ترجمه گوگل]جایگزین هایی که به احتمال زیاد برای شما اتفاق نمی افتد را کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]از این جایگزین ها عبور کنید که به احتمال زیاد برایتان اتفاق نخواهند افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

تمام کردن
خط زدن
cross out, delete
خط زدن
پاک کردن
کنار گذاشتن
Examples:
1 ) I cross off you from my friends list.
My laptop is old, so I would cross it off.
از طریق نام شخص یا موردی در یک لیست خط بکشید زیرا دیگر نیازی به آن نیست یا درگیر آن نیست می توانیم نام او را خط بزنیم. او نمی آید
Oxford Dictionary

بپرس